جدیدترین اخبار روز جهان
اخذ ویزای هالند
رزرو تبلیغات
بدون نظر
53 بازدید

خدا را به یک فنجان قهوه میهمان کن!

خدا را به یک فنجان قهوه میهمان کن!
خواندن 5 دقیقه
4
(4)

یک روز از خودم پرسیدم: «چرا ما اغلب فقط زمانی به خدا روی می‌آوریم که زندگی سخت می‌شود؟» غالب آدم ها همینطور هستند. زمانی که در درد، حیرت و گیجی یا ناامید هستیم، خدا را صدا می کنیم. اما چرا خدا را به لحظات آرام و شادمان دعوت نکنیم؟ چرا در جشن های مان با خدا همراه نمی شویم؟ با من و خبرنامه در این مقاله همراه شو! تا چیزی را در گوشت بگویم که فراموش کرده ای!

این اوضاع را تصور کنید: شما در یک استراحتگاه ساحلی نشسته اید، خورشید در افق فرو می رود و آسمان را در سایه های طلایی گرم و نارنجی ملایم می پوشاند. یک نوشیدنی خنک روی میز شما قرار گرفته و نگاه تان را نوارش می دهد. حالا، خدا را تصور کنید که روبروی شما نشسته است، به طور معمول به عقب خم شده، لبخند می زند و جرعه ای از همان نوشیدنی را می نوشد. شما می گویید “به سلامتی” و لیوان خود را به سوی خداوند بلند می کنید. عجیب به نظر می رسد؟ شاید. اما آیا جذاب نیست؟

منظور ما البته “نوشیدنی” حاوی الکل نیست! یک کوکاکولا، یک لیوان لیموناد یا یک لیوان آب ساده کافی است. نفص عمل مهم است: دعوت از خدا برای شریک شدن در شادی‌ها و خوشی های کوچکی که هر روز داریم اما نادیده شان می گیریم. به هر حال، آیا جوهر الهی در چیزهای کوچک، آرامش، زیبایی یک لحظه معمولی با شکرگزاری خارق العاده نیست؟

عادت فراموش شده شکرگزاری

به سنت های نیاکان مان فکر کنید. بعد از خوردن غذا، مکث می کردند و بابت آنچه در سفره داشتند شکر می گفتند. این کار آنها فقط یک تشریفات ساده نبود، بلکه یک شکرگزاری صمیمانه بود. به نظر می رسید که آنها می گفتند: «خدایا، این غذا به خاطر تو آماده شده است. می دانیم که تو هم کنارمان بودی.» در طول زندگی و با سرعت یافتن و شلوغ شدن روزهای مان،  این کار مهم را فراموش کردیم. با برنامه‌های شلوغ و وعده‌های غذایی عجولانه یادمان می رود که ذره ذره خوشی های مان را خدا خلق کرده و از قضا فقط زمانی که یخچال خالی است یا زندگی غیرقابل تحمل می‌شود، دعا می کنیم!

اما اگر این داستان را ورق بزنیم و به فصل قبل برگردیم چه؟

یک داستان شخصی در مورد شکرگزاری

اخیرا تصمیم گرفتم این ایده را امتحان کنم. چند وقت پیش یک روز عالی را داشتم سپری می کردم، همان روزهایی که نسیم خوبی انگار می وزید، همه چیز در محیط کار خوب بود و من از روی روال بودن همه چیز و همه کارها لذت می بردم! همان موقع زیر لب زمزمه کردم: “خدایا، خوش اومدی. ممنون که به جشن کوچک من می پیوندی.”

و اگرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، احساس کردم چیزی دارد تغییر می کند. اینطور نبود که ناگهان یک چهره درخشان را در کنارم دیدم، اما حضور یک انرژی را احساس کردم…چیزی وجود داشت، انگار که تنها نبودم و تنها جشن نگرفته بودم. لحظه ای تصور کردم خدا دارد می‌خندد، جرعه‌ای از نوشیدنی من را می‌نوشد و می‌گوید: «از دعوتت متشکرم. معمولا آدم ها یادشان نمی افتد که در چنین لحظاتی با من تماس بگیرند و دعوتم کنند.»

قدرت تقسیم شادی

ما اغلب خدا را در رنج های مان شریک می کنیم، گویی مداخله الهی فقط برای مواقع اضطراری حفظ شده است. اما اگر خدا، مانند یک رفیق دوست داشتنی، بخواهد بخشی از تمام لحظات ما باشد، چه؟ آیا خدا که گفته می شود در همه جا حاضر است، نمی خواهد با ما بخندد، غروب خورشید را تماشا کند و یک نوشیدنی خنک بنوشد؟ چرا دعوتش نمی کنیم؟

جمله ای از حضرت مولانا در اینجا  به ذهنم خطور می کند:

“مثل درخت باش و بگذار برگهای مرده بریزند.”

آیا این نمی تواند در رابطه ما با خدا صدق کند؟ عادت روی آوردن به خدا را آن هم فقط زمانی که همه چیز بد و سخت شده، کنار بگذارید! در عوض، بیایید ریشه های قدردانی و شادی را در خود بپرورانیم و زمانی که همه چیز خوب است از خدا دعوت کنیم کنارمان باشد! خدا که فقط برای بدبختی های ما نیست! او را در جشن ها و شادی های مان دعوت کنیم!

شکرگزاری کلید خوشبختی است؛ به ۵ دلیل!

یک تعهد جدید

و اما این عهدی است که من با خودم بستم: دعوت از خدا به روزهای خوبم. وقتی از یک غذا لذت می برم، خدا را پشت میز تصور می کنم. وقتی با دوستانم می خندم، بی صدا خدا را به خاطر خنده شکر می کنم. وقتی غروب زیبا را تماشا می‌کنم، روی نیمکت کمی کنار می روم و جایی را برای خدا باز می‌کنم که کنارم بنشیند.

من معتقدم این تغییر دیدگاه نه تنها قدردانی من را عمیق تر می کند، بلکه نحوه مواجهه من با زمان های سخت را نیز تغییر می دهد. اگر خدا در حال حاضر بخشی از لحظات شاد من است، من مطمئن هستم که او در لحظات سخت هم کنارم خواهد بود.

نظر شما چیست؟

خب، شما چه می گویید؟ آیا دوست دارید که از این به بعد بهترین روزهای خود را با خدا در میان بگذارید؟ شاید دفعه بعد که قهوه صبح را می نوشید، یک صندلی برای خدا کنار بکشید. یا شاید مثل من هنگام غروب خدا را در کنار خود تصور کنید. حتما این کار را امتحان کنید. ممکن است در ابتدا احساس عجیبی داشته باشید، اما چه کسی می داند؟ خدا هم ممکن است فنجان قهوه اش را بلند کند و بگوید: «به سلامتی، دوست من. ممنون که یادم هستی.»

لطفا در بخش نظرات تجربه های خود را با ما و سایر خوانندگان خبرنامه به اشتراک بگذارید!

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. تعداد آرا: 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاه‌ها

افزودن دیدگاه

لینک های مفید
خبرنامــــــــــــه را ببینید
مجله اخبار روز استادورک رزرو هتل نور مشهد خرید و فروش شرکت انتخاب طرح تابلو تبلیغاتی پرشین هتل خرید بازی کامپیوتر | گیم کالا استابلایزر قیمت لوله فلزی برق سوئیچ سیسکو صرافی کوینکس اسباب کشی درج آگهی رایگان انواع جرثقیل ساعت کاسیو فروش عمده رنگ مو آینو خودکار فلزی تبلیغاتی هدایای تبلیغاتی سایت لوازم آرایشی ارزان خرید ترموکوپل type k خرید لایک اینستاگرام پنجره دوجداره تور تایلند نوروز 1404 لباس فرم اداری فروش کانکتور خرید سرور کارکرده اچ پی hp