صدها کتاب کسب و کاری وجود دارد که به رهبران میگوید چه کاری انجام دهند تا بسیار مؤثر باشند، اما چند کتاب به ما میگویند که چه کارهایی را نباید انجام دهیم؟ رهبرانی که دارای الگوهای تفکر ناکارآمد یا هوش هیجانی پایین (EQ) هستند، معمولا تصمیمات ضعیفی برای کسب و کار خود میگیرند، که نه تنها بر سازمان و کارمندان آن تأثیر میگذارد، بلکه خودشان را هم تحت تأثیر قرار میدهد، زیرا میتواند آنها را در مسیر دچار مشکل کند.
ای کیو یا هوش هیجانی به عنوان توانایی شناخت و مدیریت احساسات و عواطف دیگران تعریف میشود. گفته میشود که فردی دارای هوش هیجانی بالاست که از نظر عاطفی آگاه باشد، بتواند احساسات خود را مهار کند و در مدیریت احساسات، از جمله احساسات خود مهارت داشته باشد. به گفته دانیل گولمن، روزنامه نگار، EQ دارای پنج ویژگی است: خودآگاهی، کنترل بر خود، انگیزه، همدلی و مهارتهای اجتماعی.
تفکر بدون نقص برای موفقیت اهمیت بسیار زیادی دارد. هنگامی که یک رهبر دارای عملکرد بالا بوده و از نظر احساسی باهوش باشد، مورد اعتماد است و به این ترتیب احترام در شرکت تقویت میشود.
با این حال، واقعیت مهم این است که هوش هیجانی را نمیتوان یک شبه آموزش داد یا یاد گرفت. مدیران و رهبران باید سالها سخت تلاش کنند تا عادات هوش هیجانی و سایر روشهای تفکر را که میتوانند منجر به تصمیمگیری بهتر شوند، در خود ایجاد کنند.
رهبران دارای هوش هیجانی بالا چه کارهایی را انجام نمیدهند؟
کارهایی که رهبران انجام نمیدهند نیز به اندازه کارهایی که انجام میدهند اهمیت دارد. موارد زیر را ببینید:
آنها با اولین نشانه اشتباه سرزنش کردن را شروع نمیکنند
ای کیوی بالا مستلزم تفکر قبل از عمل است. اگر روسای شما در موقعیتهای استرسزا خونسردی خود را از دست بدهند – معمولاً وقتی اشتباهاتی رخ میدهد – به احتمال زیاد EQ پایینی دارند. از دست دادن کنترل و داشتن واکنشهای تکانشی است که اغلب منجر به عذرخواهی در روز آتی خواهد شد!

آنها نه پیروزیهای خود را که پیروزیهای سازمان را جشن میگیرند
برخی از رهبران یا مدیران تمایل دارند موفقیت یک پروژه را به حساب بیاورند، اما یک رهبر دارای EQ بالا به با درک اینکه هر کارمندی در کار به نتیجه رسیده شرکت کرده است، پیروزی را با کارمندان تقسیم میکند.
ایدههای مخالف را حذف نمیکنند
شما نباید از ارائه ایدههای جدید به رئیس تان بترسید. اگر آنها از نظر احساسی باهوش باشند – حتی اگر این مفاهیم بر خلاف مفاهیم خودشان باشد – صدای شما را میشنوند و حتی ریسک کرده و ایدههای شما را زنده میکنند، زیرا ممکن است نتایج مثبتی برای شرکت به همراه داشته باشد.
آنها روی منفی گرایی یا مثبت گرایی توخالی تمرکز نمی کنند
از نظر رهبران دارای هوش هیجانی بالا، احساسات منفی مانند ترس، گناه، شرم، ناامیدی، یاس، قربانی شدن و دلسردی را میتوان با اهداف و خواستههایی که دارند به تعادل رساند. آنها سعی میکنند منطقی و واقع بینانه فکر کنند تا احساسات شان توام با عقل و خرد باشند.
رهبران ای کیو بالا نمی توانند بیش از حد بدبین یا به طور غیرواقع بینانهای خوش بین باشند. موقعیتهای ناخوشایند فرصتهایی برای آنهاست تا سختیهایی را که باعث پیشرفت شخصی میشوند، در آغوش بگیرند. آنها خوبیها را میفهمند و در عین حال عیبها را در دیگران و خودشان میبخشند.

آنها از رویارویی با مشکلات خودداری نمی کنند
مشکلات در هر زمانی ممکن است رخ بنمایانند، اما رهبران دارای ای کیوی بالا هرگز از آنها دوری نمیکنند. آنها چالشها را فرصتی برای ایجاد اعتماد، یافتن زمینههای مشترک و تقویت روابط کاری میبینند.
آنها منطق را با احساساتشان آمیخته میکنند
خونسردی به این معنا نیست که رهبران شما استرس، ناامیدی یا یاس را تجربه نمی کنند. آنها فقط در تشخیص این احساسات منفی تبحر دارند، بنابراین میتوانند آن را به درستی حس کنند و حتی درباره آن صحبت کنند. علاوه بر این، آنها به احساسات کارکنان خود نیز اهمیت میدهند.
آنها علیرغم اینکه با جنبه عاطفی خود در ارتباط هستند، میدانند که احساسات گاهی اوقات با واقعیتها برابری نمیکنند، بنابراین سعی میکنند به موقعیتها نگاهی منطقی داشته باشند و بفهمند چرا چنین احساسی دارند و روی آن کار کنند.
از تجربیات، ایدهها یا افراد جدید اجتناب نمیکنند
رهبران دارای هوش هیجانی بالا هر چیزی را که جنبه جدیدی را روی میز بیاورد با آغوش باز میپذیرند زیرا ترجیح میدهند در مورد دیدگاههایی غیر از دیدگاه خود بیشتر بیاموزند یا حتی میخواهند باورهایشان به چالش کشیده شود.
آنها میدانند که دیدگاهشان همیشه درست نیست و آنقدر متواضع هستند که بپذیرند چیزهای زیادی برای یادگیری از دیگران دارند.
رهبران باهوش اجازه نمیدهند شکست آنها را پایین بکشد
شکست بخشی از موفقیت است و حتی رهبران EQ بالا هم ناامیدی را تجربه میکنند. با این حال، آنها همیشه سعی میکنند به جنبه روشن قضیه نگاه کنند. وقتی از اشتباهات درس میگیرند، انگیزه بیشتری پیدا میکنند و چشمشان فقط به تصویر بزرگتر است.
به همه چیز بله نمی گویند
یک فرد دارای هوش هیجانی بالا همیشه خشنود کننده مردم نیست. درک عمیق آنها از نقاط قوت و ضعف شان سبب میشود که تنها چیزهایی را بپذیرند که قادر هستند به آنها رسیدگی کنند یا به عبارت دیگر مواردی که از عهدهشان برمیآید. وقتی هم در مقابل درخواست انجام کاری پاسخ منفی میدهند، هیچ مشکلی برای درخواست از شخص دیگری برای انجام آن کار ندارند.
آدمها را فقط برای مهارتهای فنی استخدام نمی کنند
مهارتها میتوانند تعیین کنند که چقدر میتوانید در شغل خود مؤثر باشید، اما یک رهبر کاردرست باید بتواند گذشته شما را به خوبی بررسی کند و ویژگیهای احساسی شما را درک کند چرا که همین ویژگیهای احساسی و قدرت کنترل بر احساسات است که یک کارمند عالی میسازد.
کلام پایانی
نیاز رهبران به توسعه هوش هیجانی برای ایجاد تأثیر مثبت بر سازمان امری ضروری به نظر میرسد، و در عین حال میتواند به موفقیت شخصی، شادی و آرامش آدمها کمک کند. البته باید توجه داشت که یادگیری اینکه چگونه هوش هیجانی بالا داشته باشیم کار آسانی نیست.
خواه از طریق تلاش شخصیتان و خواه به وسیله حضور در کلاسهای آموزشی برای یادگیری نحوه رهبری ای کیو یا هوش هیجانی، میتوانید پیشرفت خوبی داشته باشد. این نکته را هم در نظر بگیرید که اولین قدم برای دستیابی به این امر از طریق درون نگری و شناخت رفتارهایی است که بر خودتان و دیگران تأثیر میگذارد.