آیا تا به حال توجه کرده اید که به نظر میرسد برخی افراد در محل کار با همه کنار میآیند؟ آنها همیشه میدانند چه بگویند و چه زمانی آن را بگویند و میتوانند شرایط سخت را بدون از دست دادن خونسردی تحمل کنند. این جادو نیست – بلکه حاصل چیزی به نام هوش هیجانی است! افراد دارای هوش هیجانی در درک احساسات خود و دیگران بسیار خوب عمل میکنند.
آنها از این قدرت برای تصمیم گیری هوشمندانه و ایجاد روابط قوی در محل کار استفاده میکنند. اما آنچه واقعاً جالب است این است که آنها نه تنها در دانستن آنچه باید بگویند عالی هستند، بلکه در دانستن آنچه نباید بگویند نیز تخصص بالایی دارند. ما در این نوشتار به ۱۲ جمله که افراد دارای هوش هیجانی بالا هرگز در محل کار نمیگویند، پرداختهایم. با خبرنامه همراه باشید!
آدم های دارای هوش هیجانی این جملات را نمی گویند!
حتی اگر هوش هیجانی بالا ندارید، با پرهیز از به زبان آوردن این جملات باهوش به نظر خواهید رسید:
این کار من نیست!
همه ما آن را شنیده ایم، و احتمالاً، همهمان آن را یک بار گفته ایم. اما افراد دارای هوش هیجانی از این جمله دوری میکنند. این بدان معنا نیست که آنها مایل به انجام هر کاری که سر راهشان قرار میگیرد، هستند. نکته حائز اهمیت این است که انعطاف پذیری دارند و طرز فکر تیم محور را درک میکنند.
آنها به جای واگذاری مسئولیت، به احتمال زیاد چیزی شبیه به این جمله را میگویند: “من فکر میکنم اگر این کار توسط فلانی انجام شود به دلیل تخصصی که دارد نتیجه بسیار بهتر خواهد بود، اما در صورت نیاز حتما کمک میکنم.”
این رویکرد، درک، همکاری و تمایل به کمک به موفقیت کلی را نشان میدهد، و اجازه دهید واقعیت را بپذیریم: چه کسی چنین همکاری را دوست ندارد؟
من که گفته بودم!
گفتن این کلمات ممکن است وسوسه انگیز باشد، به خصوص زمانی که در موقعیتی هستید که ثابت شده حق با شماست. با این حال، افراد دارای هوش هیجانی در برابر این میل مقاومت میکنند زیرا میدانند که گفتن آن برای هیچ کس مفید نیست.
آنها در عوض، ممکن است بگویند: «خوشحالم که از این موقعیت چیزی یاد گرفتهایم» یا مثلا «بیایید از این مورد به عنوان فرصتی برای بهبود در موارد مشابه استفاده کنیم.» با گفتن این حرف، آنها به جای تمرکز روی اشتباه، بر رشد و یادگیری تمرکز میکنند.

تقصیر من نیست
نگفتن این جمله میتواند سخت باشد. هیچ کس دوست ندارد اعتراف کند که اشتباه کرده است، به خصوص در محل کار که احساس میشود شهرت حرفه ای شما در خطر است. اما چیزی که میتوان از افراد دارای هوش هیجانی آموخت این است که آنها از قبول کردن اشتباه ابایی ندارند.
افراد دارای هوش هیجانی میدانند که همه اشتباه میکنند و چیزی که بیش از سرزنش کردن مهم است، درس گرفتن از این خطاها برای بهبود کار آینده است.
من برای این کار وقت ندارم
همه ما در محل کار احساس کرده ایم که خسته شده ایم. اما گفتن «من برای این کار وقت ندارم» میتواند بیاحترامی باشد، به خصوص اگر فردی که با او صحبت میکنید، نیاز به تکمیل شدن این کار داشته باشد.
افراد دارای هوش هیجانی در برابر این موضوع متفاوت برخورد میکنند.
آنها ممکن است بگویند: «در حال حاضر کاملاً غرق یک سری کار هستم، اما باید زمانی را پیدا کنیم و در مورد این موضوع صحبت کنیم.» این حرف بیانگر احترام به نیازهای طرف مقابل است و در عین حال فشار کاری شما را نیز نشان میدهد.
این غیرممکن است
محل کار اغلب میتواند ما را با موقعیتهای چالش برانگیز مواجه کند که غیرقابل حل به نظر میرسند. با این حال، افراد دارای هوش هیجانی از گفتن «این کار غیرممکن است» اجتناب میکنند، زیرا میدانند که میتواند دیگران را دلسرد کرده و جو منفی ایجاد کند.

در عوض، ممکن است چیزی شبیه این بگویند: “این کار واقعاً چالش زیادی دارد، اما بیایید سعی کنیم راهی برای انجام آن پیدا کنیم.” چنین رویکردی میتواند امید ایجاد کند و به اعضای تیم انگیزه دهد که خلاقانه و خارج از چارچوب فکر کنند.
افراد دارای هوش هیجانی تشخیص میدهند که پرورش حس امکان، به جای غیرممکن بودن، میتواند تأثیر عمیقی بر روحیه و بهره وری یک تیم داشته باشد. موضوع فقط دستیابی به هدف نیست بلکه انعطاف پذیری و استقامت است که اهمیت زیادی دارد و شما را در مسیر به خوبی پیش میبرد.
به کمک کسی نیاز ندارم
افراد دارای هوش هیجانی از پذیرش کمک در صورت نیاز هراسی ندارند. آنها درک میکنند که این نشانه ضعف نیست بلکه قدرت را نشان میدهد. آنها ارزش و اثرگذاری کار گروهی را میشناسند و آنقدر متواضع هستند که بپذیرند نمیتوانند همه کارها را به تنهایی انجام دهند. و صادقانه بگویم، این یک روش بسیار شادیآور برای انجام دادن کارها است!
من کاملا خوبم!
ما همه چنین شرایطی را تجربه کردهایم. اوقاتی که استرس شدید داریم و احساس میکنیم زودپز آماده انفجاریم، اما وقتی کسی حال ما را میپرسد، لبخندی ساختگی میزنیم و میگوییم: “من خوبم.” افراد دارای هوش هیجانی میدانند که پشت این ظاهر «خوب» نباید پنهان شد. آنها میدانند که بیان کردن احساسات نه تنها کار بدی نیست، بلکه بسیار مهم است که در مورد احساسات خود صادق باشند – البته به طور حرفهای و سازنده.
چنین افرادی ممکن است بگویند، “راستش، من در حال حاضر کمی خستهام و تحت فشار این پروژه قرار دارم. ممکن است درباره راههایی برای مدیریت بهتر آن صحبت کنیم؟»
این نوع شفافیت میتواند منجر به گفتگوهای حل مسئله شود و در عین حال دیگران را تشویق کند تا در مورد احساسات خود راحتتر گفتگو کنند. به یاد داشته باشید، اشکالی ندارد که همیشه خوب نباشید. کار میتواند سخت و استرس زا باشد. اما اولین قدم برای کاهش استرس، اعتراف به وجود آن است.
تو اشتباه میکنی!
هیچ کس دوست ندارد بشنود که اشتباه میکند، به خصوص به صورت رک و صریح. گفتن این حرف میتواند طرف مقابلتان را ناراحت کند و إحساس بدی به او بدهد. افراد دارای هوش هیجانی از این موضوع آگاه هستند و هنگامی که با کسی مخالفت میکنند رویکرد زیرکانه تری دارند.
آنها ممکن است بگویند، “متوجه هستم که منظورت چیست، اما آیا به فلان جنبه موضوع هم فکر کرده ای …؟” یا “این نکته جالبی است، اما دیدگاه من این است. که…”
به این ترتیب، آنها کاملاً ایده طرف مقابل را رد نمیکنند، بلکه دیدگاه متفاوتی را به شیوه ای محترمانه ارائه میدهند. به هر حال، اگر قبل از ارائه دیدگاه خود ابتدا درکتان را از حرفهای طرف مقابل نشان دهید و دیدگاه او را تایید کنید، احتمال تغییر دیدگاههای او بیشتر است.
بنابراین، اجتناب از گفتن «تو اشتباه میکنی» نه تنها محبتآمیزتر است، بلکه تاثیر بیشتری هم دارد.

شاید سوالم احمقانه باشد اما…
افراد دارای هوش هیجانی میدانند که چیزی به نام سوال احمقانه وجود ندارد. سوال برای این است که یاد بگیریم و رشد کنیم. بنابراین آنها هرگز کنجکاوی خود یا دیگران را تحقیر نمیکنند.
آنها به سادگی آنچه میخواهند بدانند را میپرسند. به یاد داشته باشید، هر متخصص زمانی یک مبتدی بود که از پرسیدن سوال نترسیده است. پس از سوال پرسیدن پرهیز نکنید و هر چه لازم است بدانید را به راحتی بپرسید!
من نمیتوانم
در گفتن «نمیتوانم» حسی به شدت ناامیدکننده وجود دارد. این جمله مانند قرار دادن یک دیوار آجری در مقابل رشد بالقوه است. افراد دارای هوش هیجانی میدانند که این عبارت میتواند تواناییها و فرصتهای آنها را محدود کند.
البته که مواقعی پیش میآید که واقعاً احساس میکنید نمیتوانید کاری را انجام دهید. توصیه میشود در این شرایط به جای اینکه با صراحت بگویید «نمیتوانم»، بگویید «به نظر من این کار چالش برانگیز است». این یک تغییر کوچک در جمله بندی است اما دنیایی از تفاوت در طرز فکر شما ایجاد میکند و جایی برای پتانسیل احتمالی و یادگیری باقی میگذارد، جایی که جادو واقعاً اتفاق میافتد.

این منصفانه نیست
بله… زندگی منصفانه نیست! شاید شما ارتقای مورد نظرتان را دریافت نکرده اید یا شخص دیگری اعتبار ایده شما را دزدیده است. در چنین شرایطی افتادن در دام جمله «این عادلانه نیست» آسان است. اما افراد دارای هوش هیجانی میدانند که تمرکز بر ناعادلانه بودن زندگی آنها را به جایی نمی رساند.
این آدمها در عوض، روی آنچه میتوانند کنترل کنند و چیزهایی که میتواند وضعیت شان را بهبود دهد، تمرکز میکنند.
آنها ممکن است بگویند: «از اینکه ترفیع را نگرفتم ناامید شدم. ممکن است درباره کارهایی که میتوانم برای بهبود شانسم برای دفعات بعد انجام دهم، بازخوردی به من بدهید؟»
همیشه به این ترتیب کار کردهایم (روشمان همین همین بوده)
این عبارت در واقع قاتل خلاقیت است. افراد دارای هوش هیجانی بالا میدانند که چسبیدن به روشهای قدیمی فقط به دلیل آشنا بودن با آنها، مسیر پیشرفت نیست. تغییر میتواند سخت باشد، اما برای رشد نیز ضرورت دارد. بنابراین به جای چسبیدن به نسخههای قدیمی، ایدهها و رویکردهای جدید را با ذهنی باز پذیرفته اند. آنها چیزهایی از این قبیل میگویند: «این رویکرد جالب به نظر میرسد. بیایید آن را امتحان کنیم.»
کلام پایانی
در نهایت، بد نیست بدانید داشتن هوش هیجانی بالا به این معنا نیست که هرگز اشتباه نکنید یا همیشه حرف درست را بگویید. این ویژگی در مورد صادق بودن با خود و دیگران، درس گرفتن از اشتباهات و تلاش همیشه برای بهبود است. به همین دلیل است که هموازه توصیه میشود هوش هیجانی خود را افزایش بدهید و محل کارتان را به فضایی پر از درک و احترام و سازندگی تبدیل کنید!