نویسنده: توماس گیبونز- نف و جولیان ای.بارنس
نشر شده در: نیویورک تایمز
کابل، افغانستان – بنا به گفته مقامات فعلی و پیشین آمریکایی، اروپایی و افغانستان، آژانسهای جاسوسی غربی رهبران منطقهای بیرون از حکومت افغانستان را ارزیابی میکنند و ممکن است مدتها پس از خروج نیروهای ایالات متحده قادر به ارائه اطلاعاتی در مورد تهدیدات تروریستی باشند.
این تلاش نشاندهنده یک نقطه عطف در جنگ است. به جای یکی از بزرگترین مأموریتهای آموزش نظامی چند ملیتیِ تا کنون، حالا شکار جاسوسان و سرمایه های استخباراتی آغاز شده است. علیرغم دیپلماتهایی که میگویند حکومت افغانستان و نیروهای امنیتی آن به تنهایی قادر به مقاومت خواهند بود، این اقدام نشان میدهد که آژانسهای اطلاعاتی غرب در حال آمادهسازی برای سقوط احتمالی- یا حتی شدنی – حکومت مرکزی و بازگشت اجتنابناپذیر به جنگ داخلی هستند.
کار با گروهای نیابتی در افغانستان به دهههای 1980 و 90 برمیگردد، زمانی که این کشور تحت کنترل شوروی درآمد و سپس به مکان درگیری جناحی بین رهبران منطقه تبدیل شد. غرب برای اطلاعات، غالباً به جنگ سالاران مخالف وابسته بود – و گاه از طریق روابط مغایر با جمعیت افغان آنها را مورد حمایت مالی قرار میداد. چنین سیاستهایی غالباً ایالات متحده را مرهونِ دلالان قدرت نگه میدارد که با بیشرمی حقوق بشر را نقض میکنند.
در میان نامزدهایی که امروز برای گردآوری اطلاعات در نظر گرفته میشوند فرزند احمد شاه مسعود، مبارز مشهور افغان قرار دارد که در دهه 1980 علیه شوروی و در دهه بعد به عنوان رهبر اتحاد شمال علیه طالبان جنگجویان را رهبری میکرد. پسر او – احمد مسعود، 32 ساله – چند سال گذشته را صرف تلاش برای احیای کار پدرش با تجمع ائتلافی از ملیشهها برای دفاع از شمال افغانستان کردهاست.
افغانها، مقامات آمریکایی و اروپایی میگویند هیچ گونه همکاری رسمی بین آقای مسعود و آژانس های اطلاعاتی غربی وجود ندارد، هرچند برخی جلسات ابتدایی را برگزار کردهاند. در حالی که تفاهم گستردهای در سی آی ای ودی جی اس ای فرانسه وجود دارد مبنی بر اینکه او میتواند اطلاعات فراهم کند، دیدگاهها در مورد اینکه آیا آقای مسعود، که به عنوان یک رهبر آزموده نشدهاست، قادر به فرماندهی یک مقاومت موثر است یا خیر، متفاوت است.
جذابیت شکل دادن یک ارتباط با آقای مسعود و دیگر دلالان منطقهای قدرت بدیهی است: حکومتهای غربی به تعهدات سست طالبان برای بیرون نگه داشتن گروههای تروریستی از این کشور در سالهای آتی بیاعتماد هستند و هراس دارند که در صورت عدم ایجاد یک توافق صلح، حکومت افغانستان در هم شکسته شود. مقاومت دوم، نامی که آقای مسعود روی قیام مسلحانه خود گذاشته، شبکهای است مخالف با طالبان، القاعده یا هر گروه افراطی دیگری که زیر سایه آنها ایجاد شود.
مقامهای ارشد سی آی ای، از جمله ویلیام جی. برنز، مدیر این آژانس، تایید کردهاند که پس از خروج نیروهای آمریکایی و کاهش توانایی آنها در گردآوری اطلاعات در مورد فعالیتهای تروریستی، آنها به دنبال راههای جدیدی برای گردآوری اطلاعات در افغانستان هستند.
اما سازمان آقای مسعود در مراحل آغازین خود قرار داشته، شدیدا نیازمند حمایت و مشروعیت است. این سازمان توسط حدود ۱۲ نفر از فرماندهانی که در گذشته با طالبان و شوروی جنگیدهاند و چند هزار مبارز حاضر در شمال پشتیبانی میشود. آقای مسعود میگوید که صفوف وی پر است از افرادی که توسط حکومت اغفال شدهاند و دقیقاً او هم مانند طالبان فکر میکند که اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان بیش از حد روی قدرت بودهاست و دیگر خواهانی ندارد.
آقای مسعود در مصاحبهای گفت: “ما آماده هستیم، حتی اگر لازم باشد جان خودم را بدهم.”
حتی نمادها در رویدادهای آقای مسعود به دوران جنگ داخلی اشاره دارند: پرچمهای قدیمی اتحاد شمال و سرود ملی قدیمی.
اما تحلیلگران امنیتی گفتهاند، با وجود تمام سر و صدای آقای مسعود در تجمعات و تشریفات اخیر، این ایده که اتحاد شمال ممکن است تغییر نام بیابد و رهبران سابق آن – که برخی از آنها سفیر، معاون رئیس جمهور و فرماندهان ارشد نظامی در حکومت افغانستان شدهاند – دنبالهروی کسی با نصفِ سن خودشان و با کمترین تجربه جنگ خواهند شد در این مرحله غیرواقعی به نظر میرسد.
لیزا مدوکس، تحلیلگر پیشین سی آی ای که کارهای گسترده ای در مورد افغانستان انجام دادهاست، گفت: امروز، حمایت از هر نوع شورش یا ایجاد یک جنبش مقاومت، چالشهای واقعی ایجاد میکند.
او گفت: “در واقع نگرانی این است که مقاومت دوم شامل چه مواردی خواهد بود و اهداف ما چه خواهد بود؟ من میترسم که گروهّها پیشنهاد جنگ جدید نیابتی در افغانستان را داشته باشند. من فکر میکنم که ما آموختهایم که نمیتوانیم پیروز شویم. “
تحلیلگران امنیتی میگویند، حتی در نظر گرفتن یک رهبر ملیشه اثبات نشده برای تضمینهای احتمالی ضد تروریسم همزمان با ترک نیروهای بین المللی، به دو دهه دولتسازی گذشته آسیب وارد میکند، و عملاً با قدرت دادن به نیروهای ضد حکومت، ایده یک جنگ داخلی قریبالوقوع را به واقعیت مورد پیشبینی تبدیل میکند. چنین اختلافاتی به احتمال زیاد مورد سوء استفاده طالبان قرار میگیرد.
ایالات متحده رابطه کمی با اتحاد شمال داشت و به همین دلیل گردآوری اطلاعات در این کشور دشوار بود. فرانسویها و انگلیسیها هر دو در دهه 1980 از مسعود پدر حمایت میکردند، در حالی که آمریکاییها بیشتر بر گروههای همسو با سرویسهای اطلاعاتی پاکستان تمرکز داشتند. ارتباطات سی آی ای با آقای مسعود و گروه وی تا سال 1996 که آژانس شروع به ارائه کمک لجستیکی در ازای اطلاعات درباره القاعده کرد، محدود بود.
یکی از دلایل اینکه سیا مسعود را دور از خود نگه میداشت، سابقه عدم قابل اعتماد، قاچاق مواد مخدر و جنایات مربوط به زمان جنگ در اوایل دهه 1990 بود، هنگامی که نیروهای مسعود کابل را بمباران کردند و مانند سایر جنگ سالاران غیرنظامیان را کشتند.
اکنون، حکومتها و مقامات متحد مختلف دیدگاههای مختلفی درباره آقای مسعود و عملی بودن جنبش وی را دارند. فرانسویها که از هواداران پدرش بودند، تلاشهای وی را نویدبخش مقاومت واقعی در برابر کنترل طالبان میدانند.
دیوید مارتینون، سفیر فرانسه در کابل، گفت که وی طی سه سال گذشته آقای مسعود را از نزدیک تحت نظر داشته و وی را برای سفر به پاریس برای دیدار با رهبران فرانسه از جمله رئیس جمهور این کشور نامزد کردهاست. آقای مارتینون گفت: “او زیرک، پرشور و فردی با صداقت است که خود را به کشورش متعهد کردهاست.”
واشنگتن در این رابطه نظریات متفاوتی دارند و برخی از تحلیلگران دولت فکر نمیکنند که آقای مسعود بتواند ائتلاف موثری را شکل بدهد.
هجده ماه پیش، لیزا کورتیس، یکی از مسئولان شورای امنیت ملی، با آقای مسعود به همراه زلمی خلیل زاد، دیپلمات ارشد آمریکایی که رهبری اقدامات صلح با طالبان را بر عهده دارد، دیدار کرد. وی او را کاریزماتیک توصیف کرد و گفت که وی در مورد اهمیت ارزشهای دموکراتیک قانع کننده صحبت کرد. وی گفت: “او بسیار خوشفکر و باتدبیر است و در مورد اهمیت حفظ پیشرفت 20 سال گذشته صحبت میکند.”
در افغانستان، برخی نسبت به تاثیر قدرت آقای مسعود بر مقاومت تردید زیادی دارند.
جنرال میرزا محمد یارمند، معاون پیشین وزیر داخله، گفت: “تجربه عملی نشان دادهاست که هیچ کس نمیتواند مانند پدرش باشد. پسر احمدشاه مسعود در زمان دیگری زندگی میکند و تجربهای را که پدرش را به بلوغ رساند، ندارد.”
برخی دیگر در حکومت افغانستان آقای مسعود را مایه دردسر میدانند، کسی که برای منافع شخصی خود توانایی ایجاد مشکل را در آینده دارد.
حتی اگر نظرات متفاوتی در مورد مهارت سازمانی وی وجود داشته باشد، اتفاق نظر گستردهای وجود دارد که آقای مسعود میتواند به عنوان چشم و گوش غرب عمل کند – کاری که پدرش 20 سال پیش کرد.
آقای مسعود، که در دانشگاه نظامی سلطنتی در سندهرست در انگلستان تحصیل کرده است، در سال 2016 به افغانستان بازگشت. او سه سال بعد از آن را در سکوت پشت سر گذاشت و در سال 2019 با برگزاری تجمعات و نصب اعلانهای به کارگیری نیرو در شمال کشور، به طور علنیتر پشتیبان جمع کرد.
در ماههای اخیر، سخنان آقای مسعود تندتر شدهاست، و طی مراسمی که اخیرا در کابل برگزار شد، آقای غنی و تلاشهای وی برای تأمین حمایت بین المللی را به شدت مورد انتقاد قرار داد. آقای مسعود علاوه بر تماس با ایالات متحده، انگلیس و فرانسه، به گفته اشخاصی که از اقدامات وی آگاه هستند، از هند، ایران و روسیه درخواست کمک کردهاست. اسناد اطلاعاتی افغانستان نشان میدهد که آقای مسعود در حال خرید اسلحه از روسیه – از طریق یک واسطه – است.
اما اروپا و ایالات متحده کمتر او را به عنوان یک سنگر در برابر طالبان در حال قدرت گرفتن قلمداد میکنند و بیشتر او را به عنوان یک ناظر بالقوه مهم القاعده و دولت اسلامی میدانند. یک نسل قبل، پدر آقای مسعود در مورد تهدیدهای تروریستی در حال رشد در کشور بی پرده صحبت میکرد. و حتی اگر پسر نتواند همان نیروها را مثل پدرش فرماندهی کند، شاید بتواند هشدارهای مشابهی را ارائه دهد.
آقای مارتینون به عنوان یک دیپلمات جوان اخطار مسعود فقید در سفر اپریل 2001 به فرانسه را به جهانیان به یاد میآورد.
آقای مارتینون به یاد آورد که: “آنچه او گفت این بود که هوشیار باشید، هوشیار باشید. طالبان میزبان القاعده است و آنها در حال آماده کردن چیزی هستند.”