“صبح وقتی که از خواب بلند شدم، حسی متفاوتی داشتم؛ حسی از جنس امید، حسی فراموشی همهی خاطرات تلخ روزگار و حسی از جنس عشق و زندگی به من دست داده بود. من امصبح حس کردم که با عشق، میتوان به زندگی معنی داد.”
این حرفهای ناصر فولاد بعد از خواندن «پیام تبریکی روز ولنتاین» از سوی نیلوفر، است. نیلوفر در پیام عمومی در صفحه فیسبوکاش اینگونه روز ولنتاین را به فولاد تبریک گفته است:
“از اینکه در تبریکگفتنِ این روز پیشقدمی کرد، شگفتیزده شدم. من از هیجان اما تا هنوز نتوانستهام که پست تبریکی او را لایک بزنم یا کامنت بدهم، چون انگلیسی من در حد او نیست که بتوانم رسا بنویسم و حس که نسبت به او دارم در کلمات انگلیسی بیان کنم.”
فولاد اما امروز از اولین روز ولنتایناش تجلیل میکند. او دوستان و آشنایاناش را امروز دعوت کرده است و به مناسبت «روز عشاق» از آنان با کیک و شمع و غذای محلی در اتاق دانشجوییاش پذیرایی میکند.
“دوستان لطف کرده اند امروز اتاق حقیری مرا با عطرِ گل و مهر مزین کرده اند و کیک و شمع آورده اند. من هم از آنان با غذای محلی (شوربا) استقبال میکنم و با گرفتن عکسی از این محفل میخواهم پیام مهر و محبتام را به نیلوفر بنویسم که او چقدر برای من ارزش دارد.”

فولاد میگوید فارغ از اینکه فلسفهی “روز ولنتاین” چه بوده و در کل این فرهنگ از کجا آمده است، اما یک دید انسانی در این روز وجود دارد. روزی که میتوان به نامزد خود، به همسر و یا کسی که قرار است همسفر تمام زندگی ما شود، نگاه متفاوتی داشته باشیم و بهانهای شود برای شکستن غرور و تن دادن به قدرت عشق.
واکنشها به این خواستگاری
از زمان اولین خواستگاری فیسبوکی فولاد از نیلوفر، حدود سه ماه میگذرد. خبرنامه مطلبی در این مورد، زیر عنوان «بهترین خواستگاری سال 2017» نشر کرد، که تنها در یک روز بیش از 30 هزار بار این مطلب در وبسایت خبرنامه خوانده شد.
بعد از نشر گزارش خواستگاری این دو عاشق، این کنش فولاد در جامعهی سنتی افغانستان با واکنشهای زیاد شهروندان افغانستان روبرو شد. فولاد در یک خانواده روحانی بزرگ شده است، پدر او یکی از روحانیون افغانستان است و مادر و برادرش نیز مذهبی اند.
او اما میگوید که خواستگاریاش به نوعی از دید پدر و خانواده اش مشروعیت دارد و بهگونهای از سوی آنان مورد حمایت قرار گرفته است. از دید خانوادهی فولاد، خواستگاری او خلاف آموزههای دینی و مذهبی آنان نبوده است. چنانکه برادر ملای او در پست خواستگاری ظاهر میشود و با کمنتی، پیوند آنان را تبریک گفته و تخلص فولاد را به نیلوفر میبخشد.
اما چنین خواستگاری در فرهنگ و رسوم جامعهی افغانستان، هنجارشکنی محسوب شده و این کار فولاد با واکنشهای زیاد از شهروندان افغانستان روبرو شده است؛ تا جاییکه این دو عاشقِ جوان مورد فحش و دشنام بیشماری قرار گرفته اند.
فولاد و نیلوفر در مدت سه ماه که از خواستگاری آنان میگذرد، توانستهاند بیشتر باهم حرف بزنند و یکدیگر را بیشتر بشناسند. با خانوادههای یگدیگر حرف بزنند و راه رسیدن به یگدیگر را هموار کنند.
ناصر فولاد میگوید که “گرچند رابطه عاشقانه یک رابطه احساسی و عاطفی است که زبانِ عقل و منطق را نمیشناسد اما ما کوشش کردهایم در این مدت بیشتر یکدیگر را سبک و سنگین کرده و تلاش کنیم که در کنار عشق، نگاه عقلانی و منطقی نیز به زندگی آینده خود داشته باشیم.”
نیلوفر نیز مانند فولاد یک خانواده مذهبی-روحانی دارد؛ اعضای فامیل او اما برخلاف خانواده فولاد به این خواستگاری مخالفت نشان داده اند و از دختر شان بهگونهای دلخور شده اند.

ناصر گفت که “ما اما در این مدت توانستهایم که با پدر و مادر و در کل با خانواده نیلوفر حرف بزنیم و آنان را راضی به این پیوند کنیم که بالاخره در این کار هم موفق شدیم و تصمیم داریم در آینده نزدیک نامزد شویم و این خوشی را جشن بگیرم.”
بهترین خواستگاری سال 2017
هم اکنون می خواهمت
همچون رگی که خون لازم است
یا قلبی که
یک شوک کوچک می خواهد
تا شاید زنده بماند …
می آیی؟!
دوست دارم که بعد از این با تو و در کنار تو نفس بکشم؛ در این سفر زندگی همسفرم میشوی؟؟
این متن را ناصر برای نیلوفر حدود سه ماه پیش در فیسبوکاش نوشته بود و از او بهگونهی عمومی در صفحهی فیسبوکاش خواستگاری کرده بود.
در کشوری مثل افغانستان، اتفاقاتی از این دست، خیلی کم رخ میدهد. شاید هیچ رخ نمیدهد و احتمالا این نخستین مورد باشد؛ دل و گرده میخواهد که یکی بیاید در چنین جامعهی بسته و سنتیای که در هر گوشهاش از خشونت با زنان گزارش میشود، اینگونه از دخترخانمی، با کمال افتخار خواستگاری کند. با آن که میداند ممکن این کار به مزاق خیلیها خوش نخورد و حرف و حدیثهای درست کنند.
عبدالناصر فولاد به خبرنامه میگوید که “لحظهی پست کردن این خواستگاری در فیسبوک، استرس داشتم. از ارتباطداشتنم با قشر روحانیون استرسام را بیشتر میکرد. اما چون پدرم راضی بود، نیلوفر نیز راضی بود و توافق کرده بودیم، با وجودیکه برای خیلیها غیر قابل تصور بود، اما این کار را انجام دادم. با آنکه میترسیدم شاید توهین و اینا صورت بگیرد. اما همه از من استقبال کردند و این عالی بود.”
فولاد میگوید، او ریسک کلانی کرده است. ناوقت شب وقتی میخواست این پست را بگذارد، برادرش شیح عبدالحمید را از خواب بیدار میکند و نظرش را میخواهد. او می گوید که “وقتی برادرم شیخ عبدالحمید را از خواب بیدار کردم و گفتم میخواهم این کار را بکنم، به من گفت ببینم متنات چگونه است. وقتی متن را خواند بدون کدام حرف گفت، فورا پست کن.”

ناصر فولاد در 26 مارچ 1992 در ولایت دایکندی تولد شده است. او خبرنگاری خوانده و فعالیتهای رسانهای داشته است. فولاد عضویت رهبری شورای خبرنگاران در کابل و ریاست شورای ژورنالیستان ولایت دایکندی و تجربه کار در نهادهای مخلتف خارجی را در کارنامههایش دارد و در حال حاضر سخنگوی شورای ژورنالیستان افغانستان میباشد. او در سال جاری، از رشتهی روابط بین الملل از یکی از دانشگاهای خصوصی افغانستان در مقطع لیسانس فارغ شد.
عشق از فاصلهی هزاران کیلومتری
اما تنها فولاد قهرمان این اتفاق جالب نیست. آنطرف در یکی از کشورهای خیلی دور در اروپا، دختری است که شاید هر دقیقه قلبش برای دیدن فولاد میتپد. شاید لحظه شماری دارد که این که شاهزاده رویاهایش را ببیند و برای همیشه دست هم را بگیرند.
بانو نیلوفر غلامی، دختری است که در ایران تولد شده و افغانستان را ندیده است. او که اکنون در اتریش زندگی دارد، طرف دیگر ماجرا است. دختری که از هزاران کیلومتر فاصله، دل به یک جوانی از مرکز افغانستان داده است و قرار است سفر طولانیای را آغاز کنند.

نیلوفر به قول خودش به داشتن فولاد خیلی افتخار میکند. او میگوید، این کار شان در مشوره با هم بود. هر چند گاهی برخیها در این گونه موارد، طرف را غافلگیر میکنند.
نیلوفر به خبرنامه گفت که “اول مشورت کردیم با هم. بعدش تصمیم به انجام این کار گرفتیم. ناصر جان چندین دفعه خصوصی از من خواستگاری کرده بود. اما قرار بر این بود که خواستگاری اصلی، تسلیم شدن در فیس بوک باشد.”
اصلا این جواب نیلوفر هم خیلی جالب است. مثلن این که یک جوان رعنا و جسور را بخواهی تسلیم بسازی، ای وای از دست دختران این زمانه..
نیلوفر بلاخره پس از خیلی انتظار، در چهارم جنوری و دو روز بعد از این خواستگاری، ساعت ۴:۳۲ دقیقه بامداد به وقت افغانستان، به درخواست فولاد جواب مثبت میدهد. او در بخشی از پیام فیس بوکیاش نوشته است:

جواب من به فولاد عزیزم
بله هست
بله
نیلوفر یک بازرگان است. او قرار است که تا سال 2018 در حوزه کشورهای اروپا به فعالیت های تجاری اش ادامه دهد.
علی اکبر همکار این گزارش بوده است.