نویسنده: الیزه لابوت
نشر شده در: فارین پالیسی
۱
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، همیشه بحث و گفتگوی خوب را دوست داشته است. او زمانی که دانشجوی دانشگاه ییل بود، مقام سوم را در مسابقات ملی کسب کرد. در دانشگاه آکسفورد، جایی که دانشجوی بورسیه رودز بود، در مسابقات جهانی گفتگو دوم شد. وی با آمادهسازی مقدمات مناظره برای ایمی کلوبشار که دوره کاندیداتوری موفقیتآمیز خود را برای سنا میگذراند، وارد سیاست شد و بعداً همین کار را برای هیلاری کلینتون و باراک اوباما در کمپینشان برای ورود به کاخ سفید انجام داد.
حالا، داخل کاخ سفید، سالیوان هنوز در حال بحث و مناظره است – البته با خودش. او که زمانی قهرمان اجماع قدیمی سیاست خارجی بودهاست، اکنون این سوال را دارد که چگونه امنیت ملی میتواند پیش از و مهمتر از هر چیز برای رسیدگی به نیازهای داخلی تغییر یابد. سالها، روایتی فرقهآمیز سالیوان را دنبال کردهاست، سالیوانی که در سن 44 سالگی جوانترین مقام عالی امنیت ملی در دولت بایدن و جوانترین مشاور امنیت ملی در حدود 60 سال گذشته است. همه از ترکیب استعداد فوقالعاده، بلوغ و جانسپاریاش به کشور صحبت میکنند، ترکیب نادری که در او وجود دارد. به علاوه، او در یک شهر پر از خشونت، پسر واقعا خوبی است. در حال حاضر مقایسه بین سالیوان و برنت اسكاكرافت، مشاور امنیت ملی سابق روسای جمهور جرالد فورد و جورج اچ.دبلیو. بوش (مردی که در تفکر استراتژیک در مورد سیاست خارجی، استاندارد بالایی محسوب میشود) در حد وفور به گوش میرسد.
وقتی بایدن سالیوان را به عنوان گزینه خود برای هدایت شورای امنیت ملی (NSC) معرفی کرد، او را “خردمندی بی مانند” خواند. او اکنون باید همین را در آنچه چالش بی مانند میدانند به کار ببندد، زیرا یک کشور کاملاً تقسیم شده به دنبال بازتعریف نقش خود در جهان و کلنجار رفتن با یک چالش استراتژیک – ظهور چین – است، چیزهایی که هرگز به خود ندیدهاست.
سالیوان در چند هفته اول خود با هجوم چالشهای سیاست خارجی روبرو شدهاست. او با مقامات کلهشق چینی وارد مبارزه شدهاست، کودتایی را در برمه دیدهاست، هک گسترده شرکتهای آمریکایی و آژانسهای فدرال توسط روسیه و آزمایش موشک بالستیک کره شمالی را دیدهاست. و هنوز باید با مهلت مقرر برای خارج کردن نیروهای آمریکایی از افغانستان سر و کله بزند و اینکه چگونه و با چه شرایطی مذاکرات هستهای را با ایران دوباره شروع کند. و همه اینها در میان یک همهگیری طولانی، مشکلات اقتصادی، بحران آب و هوا و اختلافات شدید سیاسی که منجر به یک شورش خشن دو هفتهای قبل از تصدی پستش شد، رخ میدهد.
هم توانمندی جیک سالیوان – هیلاری کلینتون او را “پیش از هر چیز” حلال مشکلات میداند – و هم جهان بینیاش او را به یک مشاور امنیت ملی تبدیل میکند که برای اقدام بر اساس شرایط مناسب است. کلینتون به من گفت سالیوان یکی از اولین افرادی است که هنگام معرفی به عنوان وزیر امور خارجه به کار گرفتهاست.
کلینتون گفت: “ما دیدهایم که چهار سال تفرقه منجر به چه چیزی شدهاست – که متأسفانه رهبری ما را در سطح جهانی تضعیف میکند. جیک نه تنها از قدرت فکری فوقالعادهای برخوردار است، بلکه مهارتهای اجتماعی هم دارد. او واقعاً یک دیپلمات به وسیعترین مفهوم ممکن است – او میفهمد که چگونه گوش بدهد، چگونه مردم را گرد هم جمع کند و چگونه برای رسیدن به هدف تدبیر کند.
سالیوان، علیرغم مشکلات سالهای اخیر، به توانایی امریکا برای تجدید قوا ایمان دارد. او وقتی ماه گذشته در جلسهای بین مقامات ارشد ایالات متحده و چین در آلاسکا خشمگین شد، به تندی پاسخ داد: ”یک کشور با اعتماد به نفس قادر است به کاستیهای خود به دقت نگاه کند و دائماً به دنبال بهبود است. و این همان فرمول سری آمریکاست. “
او به من گفت: “من در مینه سوتا، باختر میانه آمریكا، در دوران سپیدهدم سرخ و سقوط دیوار برلین بزرگ شدم. این به من اعتقاد عمیق و پایدار به این کشور، به توانایی و رهبری همیشگی آمریکا در جهان را داد – و من برای آن خواهم جنگید.”
اما تمرکز سالیوان بر بهبود اوضاع داخلی است و این نگرش از کسی که در مرکز شکلدهی سیاست خارجی ایالات متحده قرار دارد، عجیب است. یوهان آبراهام، رئیس ستاد او گفت، آنچه او سعی دارد در شورای امنیت ملی انجام دهد این است که امنیت ملی، اقتصاد و سیاستهای داخلی را در یک “کل یکپارچه و گستردهتر” بگنجاند و با برایان دیز، مدیر شورای اقتصاد ملی و سوزان رایس، پیشکسوت سالیوان در زمان رییس جمهور اوباما که اکنون ادراه شورای سیاست داخلی را بر عهده دارد، همکاری کند.
به عنوان مثال، جیک سالیوان در رابطه با بسته امدادی اخیر کووید-۱۹ (که سال گذشته در سیاست خارجی نوشت که کمبود سرمایهگذاری داخلی ” برای امنیت ملی، تهدید بزرگتری در مقایسه با بدهی ملی ایالات متحدهاست”) به شورای امنیت ملی دستور دارد که به کاخ سفید جهت تضمین تصویب لایحه کمک کند. آبراهام گفت، سالیوان “به اندازه دیگران احساس مالکیت و هیجان داشت”.
بسته پیشنهادی 3 تریلیون دالری بهبود اقتصادی دولت، به همین ترتیب، قصد دارد با سرمایه گذاری در زیرساختهای جدید و بخشهایی مانند انرژیهای تجدید پذیر و نیمه هادی، به اوضاع داخلی به عنوان راهی برای تقویت توانایی رقابت آمریکا در صحنه جهانی بپردازد.
آبراهام گفت: “مسایلی که ما باید با آنها مقابله کنیم و منابع زیادی را صرف کنیم، به مرزهای مشخص سازمانی احترام نمیگذارند. او موقعیت منحصر به فردی دارد تا درک کند که شکافها کجا هستند و چگونه باید روی آن شکافها کار کنیم.”
شاید بزرگترین چالش سالیوان تحقق آنچه او مانند رئیس جمهور “سیاست خارجی برای طبقه متوسط” مینامد باشد. جیک سالیوان و رئیسش به جای تفکیک اقدامات سیاست خارجی ایالات متحده – خواه مبارزه با تروریستها در خاورمیانه باشد و خواه دنبال کردن معاملات تجاری جدید – از سیاست داخلی، در تلاشند این دو را با هم ادغام کنند.
سالیوان اخیراً گفت: “تمام آنچه در سیاست خارجی و امنیت ملی خود انجام میدهیم با یك معیار اساسی ارزیابی خواهد شد. آیا این امر میتواند زندگی را برای قشر کارگر بهتر، امنتر و آسانتر کند؟”
استراتژی، مطابقت اهداف و منابع است و هر رئیس جمهور ایالات متحده از زمان فرانکلین روزولت مجبور بوده که خواهان تصمیمگیری معقول در یک زمینه یکسان بودهاست: کدام یک را اولویت بدانیم، نیازهای داخلی یا رهبری جهانی. به نظر میرسد بایدن برای سیاست گلدیلاکس تلاش میکند – سیاستی که طبقه متوسط را بالا ببرد، چین را در عرصه اقتصادی و ژئوپلیتیک جهانی غافلگیر کند و نقش آمریکا را به عنوان یک کشور بایسته حفظ کند.
در حالی که صلح و امنیت بدون شک برای همه آمریکاییها مفید است، اما سیاست به اصطلاح طبقه متوسط برای بسیاری از تصمیمات امنیت ملی که دولت باید فراتر از مسائل تجاری اتخاذ کند، مانند تصمیمگیری در مورد زمان و نحوه خروج از افغانستان و عراق، یافتن موثرترین وسیله برای مهار برنامه هسته ای ایران و رفتارهای نامناسب در خاورمیانه یا تعیین چگونگی توقف عملیات نفوذ روسیه. دولت همچنین باید تصمیم بگیرد که آیا رقابت با چین جایگزین لزوم همکاری با پکن در مورد مسائل مربوط به کره شمالی، تغییرات آب و هوا و سایر تهدیدهای فراملی میشود؟
موارد زیادی برای رسیدگی وجود دارد. برایان کاتولی، یکی از اعضای ارشد مرکز ترقی آمریکایی، یک اتاق فکر مترقی، گفت که سالیوان “چالشها را تعریف کرده و بسیاری از سوالات مهم را بسیار متفکرانه مطرح کردهاست. اما وظیفه اصلی این است که با شفافیت به آنها پاسخ دهیم و این کار را به روشی انجام دهیم که تعاملاتمان در جهان که میگوید آمریکا چه چیزی را تحمل نمیکند، از حمایت داخلی برخوردار باشد. “
بایدن و سالیوان تصدیق میکنند كه اشتیاق چندانی در بین مردم ایالات متحده برای سیاست خارجی ماجراجویانه وجود ندارد، سیاستهایی كه در آنها ایالات متحده تلاش میکند تا هر مشكلی را حل كند، حتی در جاهایی كه منافع ایالات متحده چندان آشکار نیست.
جان بولتون، یکی از پیشینیان سالیوان و یکی از مشاوران امنیت ملی دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق، معتقد است که حمایت از نیازهای داخلی در برابر سیاست خارجی “به وضوح اشتباه است”. او موافق است که چین بیشترین تهدید را برای ایالات متحده دارد، اما معتقد است که مقابله با این تهدید مستلزم “حضور بین المللی پرتوانتری” نسبت به آنچه بایدن در ذهن دارد، خواهد بود.
بولتون در مصاحبهای گفت: “در غیر این صورت شما میدان را میبازید. بهترین راه برای ایستادن در برابر چینیها داشتن متحدان بیشتر در کنارمان است. و این مستلزم یک حضور بین المللی بسیار گستردهاست. “
۲
هنگامی که بایدن، سالیوان و آنتونی بلینکن (یکی دیگر از چهرههای آشنا در سیاست خارجی، که اکنون وزیر امور خارجه است) را به عنوان بخشی از تیم امنیت ملی خود معرفی کرد، سناتور مارکو روبیو توئیت کرد: منتخبین کابینه بایدن به مکاتب آیوی لیگ رفتهاند، رزومههای قدرتمندی دارند، در همه کنفرانسهای مناسب شرکت میکنند و متصدیان مودب و خوش رفتار سقوط آمریکا خواهند بود. “
این انتقاد دردناک بود. اما در حالی که سالیوان از تحصیلات باالایی برخوردار است، اصرار دارد جهان بینی او در مینیاپولیس شکل گرفت، جایی که او در یک مکتب دولتی تحصیل کرد و در یک خانواده کاتولیک ایرلندی نزدیک به هم بزرگ شد. والدین او – هر دو معلم – یک کره زمین را در وسط میز آشپزخانه گذاشته بودند، و همان جا با سالیوان و چهار خواهر و برادرش در مورد سیاست جهانی صحبت میکردند.
مینه سوتا همیشه به او فشار وارد کردهاست. جیک سالیوان پس از انتصاب به عنوان دستیار برای استفن بریر، قاضی دادگاه عالی ایالات متحده، برای بازگشت به خانه، حقوق شش رقمی در یک شرکت حقوقی برتر در واشنگتن را رد کرد و در یک شغل کوچکتر در مینه سوتا مشغول شد. در سن 30 سالگی، مشاور سناتور کلوبوشار شد، و به او در سیاست داخلی و سیاست خارجی مشاوره میداد و با او در سفرهای کنگره به خارج از کشور، با شروع از عراق به عنوان اولین مقصد، سفر میکرد.
این ترکیب هوشمندانه و مینه سوتا سالیوان را محبوب محافل سیاسی دمکرات کردهاست. اما علیرغم اینکه او در مهمترین مبارزات سیاسی در تاریخ معاصر آمریکا کسب تجربه کردهاست، درگیر حزبگرایی تلخی که برخی از همکارانش با آن روبرو شدهاند نشدهاست. سالیوان نیز مانند بایدن، که تربیت محجوبانه او در اسکرانتون، پنسیلوانیا، سیاست او را شکل داد، سالها را به فکر چگونگی ارتباط نقش آمریکا در جهان با تجربیات واقعی مردم آمریکا گذرانده است.
کلوبوشار به من گفت: “او باهوش اما فوقالعاده فروتن است، که به نظر من به او اجازه داده با استفاده از واژههای معمولی در مورد این مسائل پیچیده صحبت کند، تا مردم بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. او همیشه کسی بود که مردم به او اعتماد میکنند. و این واقعاً برای او خوب بودهاست، زیرا بسیاری از افراد از مبارزات انتخاباتی به دولت نمیرسند. در قلب او کسی است که میخواهد جهان را اداره کند و تغییر ایجاد کند، اما او از طریق کراهت کمپینها به آنجا رسیدهاست. و من فکر میکنم این باعث شد که او سیاستمدار بهتری باشد. “
کلوبوشار سعی داشت سالیوان را به عنوان رئیس ستاد خود نگه دارد، اما او به مبارزات انتخاباتی کلینتون برای ریاست جمهوری سال 2008 پیوست. پس از انتخابات، که در نهایت با پیروزی اوباما خاتمه یافت، سالیوان قصد داشت به مینه سوتا برگردد. اما هنگامی که کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه منصوب شد، سالیوان ۳۴ ساله را به عنوان معاون رئیس ستاد خود و بعداً مدیر برنامه ریزی سیاست قرار داد، و به این ترتیب سالیوان جوانترین فردی شد که تا آن زمان این سمت را به عهده داشت.
او در این نقش به طرز غیرمعمولی فعال بود. هنگامی که دولت اوباما به این نتیجه رسید که با ایران توافق كند و تلاش تهران برای دستیابی به سلاح هستهای را در ازای پشتیبانی اقتصادی محدود كند، كلینتون از سالیوان و معاونش، بیل برنز، برای باز كردن یك کانال برگشتی استفاده كرد. در جون 2012، در حالی که کلینتون در یک سفر وزارت امور خارجه به پاریس بود، سالیوان راهی شد و به طور مخفیانه با برنز برای دیدار با مقامات ایرانی به عمان سفر کرد – این اولین جلسه از حدود دوازده جلسه مخفی بود که زمینه را برای مذاکرات که میتوانست در سال ۲۰۱۵ به اوج خود برسد هموار میکرد. (ترامپ در سال 2018 از توافق خارج شد و ایران از آن زمان شروع به تسریع تولید اورانیوم خود کردهاست).
در مصاحبه اخیر، برنز که اکنون مدیر CIA است، سالیوان را “شریک ایده آل مذاکره” خواند. برنز گفت: “او” خستگی ناپذیر و مایوس نشدنی است و بی امان به جزئیات توجه میکند. “
سالیوان در زمان حضور خود در وزارت امور خارجه، در حال تکمیل مهارتهایی بود که بعداً به عنوان مشاور امنیت ملی به دردش خوردند. از آنجایی که کلینتون زیاد سفر میکرد، دستیاران او اغلب مجبور بودند به سالیوان – که معمولاً با او پرواز میکرد – اعتماد کنند تا در مورد هرگونه سیاست خاص به نتیجه برسند. سالیوان هرگز، مثل رئیس سابق ارتباطات کلینتون، فیلیپ راینز، نقش یک فرد کنترلگر را ایفا نکرد بلکه یک کارگزار صادق بود – ویژگی ارزشمندی برای یک مشاور امنیت ملی آینده که نقش سنتی او متوسل شدن به طیف وسیعی از ایدهها و ارائه گزینههایی به رئیس جمهور است.
راینس گفت: ” اختلاف داشتن با مشاور امنیت ملی بسیار ساده است اگر به این نتیجه برسید که او موضع شما را منتقل نمیکند. آنچه در مورد جیک قابل توجه است این است که نه تنها میتوانید روی او حساب کنید تا موقعیت شما را تقویت کند، بلکه او همیشه این کار را بهتر از خودتان انجام میدهد.”
کلینتون موافق بود. وی در مورد جیک سالیوان گفت: “او به ترجیحات خودش خیانت نمیکند. او پشت میز است تا اطمینان حاصل کند که میتواند به تصمیم گیری با بالاترین کیفیت کمک کند.”
و سالیوان همیشه به سرعت میآموزد. در حالی که دوره انتصاب کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه رو به پایان بود، دستیاران اوباما قصد داشتند سالیوان را به کاخ سفید بیاورند، اگرچه او قبلاً به فکر افتاده بود تا به مینه سوتا برگردد. در آخرین سفر اوباما با کلینتون به آسیا، وی میزبان نان چاشت برای وزیر امور خارجه و کارمندان وی در میانمار بود، افتتاح چیزی که یکی از موفقیتهای بزرگ (اگر زودگذر) سیاست خارجی دولت بود. اوباما برای کسب اطلاع مختصری از تاریخ این کشور به سالیوان مراجعه کرد.
سالیوان قبل از شروع مطالعه مشتاقانه یک پایان نامه مجازی در مورد این موضوع (کاری که همکاران می گویند دهها بار در مورد موضوعات مختلف انجام داده)، گفت: “من چیز زیادی نمیدانم” -. چند هفته بعد، اوباما از سالیوان خواست تا جای بلینکن را به عنوان مشاور امنیت ملی بایدن بگیرد.
این یک اقدام ساده نبود. سالیوان بازگشت خود را به مینه سوتا به تأخیر انداخت تا دوره كلینتون را به پایان برساند، اما قصد داشت بعد از اتمام دوره هیلاری کلینتون برگردد و برای کنگره نامزد شود یا دادستان ایالات متحده شود. سرانجام، اوباما پیروز شد و سالیوان به کاخ سفید نقل مکان کرد، و در آنجا نظارت بر دسترسی بایدن به آسیا و آمریکای لاتین را بر عهده گرفت. وی همچنین در جلسات روزانه رئیس جمهور شرکت میکرد و به عنوان صدای اصلی در تیم امنیت ملی اوباما و اتاق وضعیت ظاهر شد.
۳
در وزارت امور خارجه، کلینتون و سالیوان بر “دولت اقتصادی” – مواردی مانند دیپلماسی تجاری، ایجاد شغل و سرمایه گذاری در خارج از کشور – به عنوان محرک مهم سیاست خارجی تأکید داشتند. کلینتون در یک سخنرانی در سال 2011 در کلوپ اقتصادی نیویورک، قدرت اقتصادی آمریکا و رهبری جهانی آن را “یک معامله بسته” خواند.
اما سالیوان پس از ترک دولت، متوجه شد که چشم انداز عالی اقتصادی آنها ارتباطی با بازگشت آمریکاییها به خانه ندارد. او فکر کردن در مورد چگونگی ارتباط بین ساز و کارهای سیستم بین الملل، از سازمانهای بین المللی مانند سازمان تجارت جهانی (WTO) گرفته تا زنجیرههای تأمین جهانی را شروع کرد. و او کار روی این زنجیره را آغاز کرد.
شراکت ترانس پسیفیک (TPP)، یک پیمان تجاری متشکل از 12 کشور که توسط اوباما انجام شد و مدتی مورد حمایت کلینتون و سالیوان بود. سالیوان مانند بسیاری از افراد در تدوین سیاست خارجی در حزب دموکرات و جمهوری خواه، فکر میکرد که توافق تجاری برای مقابله با چین و ایجاد بنیان اقتصادی به “محور اصلی آسیا” ضرورت دارد. با گذشت زمان، او به این باور رسید که اگرچه این توافق فرصتهایی را برای شرکت های آمریکایی فراهم میکند، اما تأثیر منفی آن بر کارگران آمریکایی را نادیده گرفته است. (ترامپ TPP را در هفته اول حضور خود مختل کرد.)
تا سال 2017، هنگامی که سالیوان دفتر خود را ترک کرد و ترامپ در حال نابود کردن سیاست خارجی ایالات متحده بود، سالیوان نام خود را در یک سری گزارشات اتاق فکر که از نظم سنتی بینالمللی به رهبری ایالات متحده پشتیبانی میکردند، قرار داد. و سپس شروع به زیر سوال بردن خود، و تقدس آن باور سیاست خارجی کرد.
او به من گفت: “ما هنوز هم به یک دستور مبتنی بر قوانین نیاز داریم، اما نهادها منسوخ شدهاند و نهادهای جدیدی باید ایجاد شوند. اگر 70 سال نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم مانند معماری کلاسیک یونان بودهاست – خطوط مستقیم و ستونهای منظم پارتنون – آینده بیشتر شبیه فرانک گری خواهد بود: زوایای غیر منتظره، ترکیبی از متریال، و آزمایش. “
مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 2016 برای تحول سیاسی سالیوان بسیار مهم بود. او به عنوان مشاور ارشد سیاست به کارزار انتخاباتی کلینتون پیوست و با مسائلی مانند مهاجرت، مراقبتّهای بهداشتی و کنترل اسلحه سازگارتر شد. سناتور برنی سندرز، مخالف اصلی کلینتون در انتخابات مقدماتی، گسستگی بین بخش بزرگی از آمریکاییها و دولتشان را شناسایی کرد.
جیک سالیوان درباره سندرز گفت: “من همیشه با راهحلهای نهایی سیاست او موافق نبودهام، اما هیچ تردیدی نیست که او چه میزان از تجربیات آمریكا را میشناسد و تأثیرات نابرابری سیستمی و این مفهوم را كه سیستم به نوعی علیه آنها كار میکرد، درک میکند.”
هنگامی که سندرز از رقابت کنار رفت، کلینتون با یک رقیب جدید در ترامپ روبرو شد – کسی که همان خشم و ناامیدی را به یک پیام پوپولیستی پیروز منتقل میکرد. سالیوان پی برد که ترامپ “عاری از ارزشهاست” اما در درک کردن برداشت بسیاری از آمریکاییها از سیاست خارجی و رونق اقتصادیشان تبحر دارد.
سالیوان پس از باخت غافلگیرکننده کلینتون در انتخابات 2016، میخواست شهر را ترک کند. او یک سال قبل با مگی گودلندر، وکیل دادگستری و مشاور سابق سانس (سانس)، جو لیبرمن و جان مک کین ازدواج کرده بود. پس از کمپین انتخاباتی 2016، وی خواست در جایی خارج از واشنگتن ریشه کند. همسر جدید او از ایده بازگشت به مینه سوتا خوشحال نبود.
او به من گفت: “من گفتم بیا خانهای بسازیم كه در جایی خارج از مراكز اقتصادی و سیاسی كشور متعلق به خودمان باشد، جایی كه بتوانیم به خانواده و بخشی از یك جامعه نزدیك باشیم.” آنها به نیوهمپشایر، جایی که خانواده گودلندر در آن زندگی میکردند، نقل مکان کردند. در این میان، وی به عنوان یک عضو پاره وقت با بنیاد کارنگی برای صلح بین المللی، دوباره با سلمان احمد، یکی دیگر از دانش آموختههای کاخ سفید اوباما، که در مورد تأثیر سیاست خارجی آمریکا بر طبقه متوسط مینوشت، وارد رابطه شد.
در سال 2017، کارنگی یک گروه ویژه دو حزبی را در این رابطه تشکیل داد. طی دو سال بعد، سالیوان و احمد با صدها آمریکایی از سراسر طیف سیاسی در اوهایو، کلرادو و نبراسکا در مورد آنچه که از سیاست خارجی ایالات متحده میخواهند صحبت کردند. گزارش این گروه، تحت عنوان “بهبود سیاست خارجی ایالات متحده برای طبقه متوسط”، اینطور استدلال میکند که جهانیسازی به نفع آمریکاییّهای قشر کارگر نبوده و مجموعهای از اولویتهای جدید سیاست خارجی را به نفع طبقه متوسط توصیه میکند – از جمله توجه بیشتر به برابری درآمد، بحث گستردهتر درباره کسب و کار و سیاست خارجی “کمتر بلند پروازانه” که به جنگهای طولانی و پرهزینه ختم میشوند.
اینجا بود که تغییر رخ داد. این گزارش استدلال میکند که اجماع طولانی مدت سیاست خارجی که برای چند دهه به دولتهای جمهوری خواه و دموکرات خط میداد، “بسیاری از جوامع آمریکایی را در معرض آسیب اقتصادی قرار داده و در تلاش برای ایجاد تغییرات گسترده اجتماعی در سایر کشورها پا را از گلیم خود درازتر کردهاست. طبقه متوسط آمریکا یک راه جدید رو به جلو میخواهد. “
این گزارش به بازشدن دروازهها برای بررسی مجدد اصول سنتی سیاست خارجی آمریکا کمک کرد. اما بایدن پیش از این راه را نشان داده بود. بایدن به عنوان معاون رئیس جمهور، یکی از اعضای اتاق وضعیت بود که چگونگی تشریح اهمیت هر تصمیم سیاست خارجی برای مردم توسط دولت را زیر سوال میبرد.
احمد درباره بایدن گفت: “من فکر میکنم او در واقع از همه ما جلوتر بود. اگر به لحظاتی نگاه کنید که وی با برخی از سیاستهای دولت اوباما منزوی یا مخالف بودهاست، فکر میکنم این مخالفتها تا حدی ناشی از حساسیت زیاد نسبت به همین سوال بودهاست.”
۴
وظیفه یک مشاور امنیت ملی اساساً تبدیل هرج و مرج روزانه به گزینههای کاربردی برای فرمانده کل است. در دوره ترامپ، کل این روند از مسیر خارج شد. او ورودی اکثر آژانسها را نادیده گرفت و بارها و بارها با یک توییت سیاست ملی را تغییر داد. سالیوان، اگر از بسیاری جهات تغییر هم کند، در رویکرد خود نسبت به شغلش سنتگراست.
آبراهام، رئیس ستاد سالیوان، گفت که وی در تلاش است تا “نظم و دقتِ” روند تصمیم گیری در سیاست خارجی را بازگرداند. سالیوان همچنین در حال به روزرسانی شورای امنیت ملی برای مقابله با تهدیدهای فراملیتی است که در دولت قبلی نادیده گرفته شده بود: ارتقا امنیت سایبری به موقعیت معاون مشاور امنیت ملی، ایجاد یک نظم جدید در زمینه فناوریهای نوظهور، و ایجاد دوباره فهرستهای راهنمای دوره اوباما در مورد بهداشت جهانی و آب و هوا که در سالهای ترامپ منحل شد. دموکراسی، فساد و کلپتوکراسی نیز اهمیت تازهای مییابند – چنانچه نیاز به مبارزه با تهدید فزاینده افراطگرایی داخلی اهمیت پیدا میکند.
بولتون در بیشتر موضوعات با بایدن موافق نیست اما تصدیق میکند که انتخابات بایدن “نشان دهنده بازگشت به حالت عادی” است، که “یک مزیت قابل توجه” به سالیوان میدهد که بولتون هرگز در دوره خود به عنوان مشاور امنیت ملی نداشته است.
بولتون گفت “داشتن سیاستهای منسجم و پایدار بسیار آسانتر است وقتی رئیس جمهوری دارید که میفهمد این همان چیزی است که شما مورد نظر دارید. در مقابل زمانی که یک رئیس جمهور دارید که کوچکترین ایدهای در مورد اینکه رویکرد درست کدام است، ندارد، همه چیز دشوارتر میشود”.
چین مثال خوبی است. سالیوان درباره غریزه ترامپ برای سخت گیری در مورد پکن یا باورش به اینکه سازمانهایی مانند WTO مسائل اساسی (شرکتهای دولتی، دستکاری ارز، موانع تجاری و مواردی از این دست) بحثی ندارد. با این حال، او معتقد است که رویکرد مجموع صفر ترامپ – از جمله تعیین بدون دقت تعرفهها برای متحدان آمریكا – مانع از همگرایی ایالات متحده با سایر دموكراسیها برای فشار بر چین شد.
برای ایجاد سیاست بهتر مرتبط با چین، سالیوان به کورت کمپبل، دیپلمات ارشد سابق کلینتون برای شرق آسیا و معمار اصلی محور از ابتدا ناموفقِ آسیا متوسل شد. کمپبل گفت تا زمانی که سالیوان شخصا درخواست نکرده بود، علاقهای برای بازگشت به دولت نداشت.
کمپبل به یاد میآورد که سالیوان به او گفت: “اکنون فرصتی برای انجام همه آنچه که ما میخواستیم در آسیا انجام دهیم، داریم و بسیار مهم است که ادامه بدهیم. این برای من معنا داشت. و من واقعاً با افتخار گفتم بله. ” کمپبل به عنوان اولین هماهنگ کننده هند و اقیانوس آرام در کاخ سفید، بر بسیاری از هیاتهای شورای امنیت ملی که مسائل مربوط به آسیا و چین را تحت پوشش قرار میدهند، نظارت میکند.
كمپبل خاطرنشان کرد که پس از پیوستن به دولت، همراهِ سالیوان جلسهای با گروهی از وزرای خارجه داشتند. كمپبل حدود 30 ثانيه وقت داشت تا سوليوان را در زمينه مجموعه پيچيدهاي از مسائل آگاه کند. کمپبل گفت:”یادم می آید که ناامید و مضطرب شده بودم، با خودم فکر میکردم که آیا او قادر به مدیریت این مسئله خواهد بود؟” سالیوان سخنرانی خود را ارائه داد مانند آنچه برای اوباما در میانمار ارائه داده بود. كمپبل گفت: “این اتفاق به من فهماند كه با یک استعداد نادر سر و کار دارم.”
کمپبل تنها چهره آشنایی نبود که سالیوان بازگرداند. او چندین مقام سابق اوباما را به کار بازگرداند، از جمله جون فاینر، رئیس دفتر جان کری، وزیر خارجه سابق، به عنوان معاون خود، برت مک گورک، نماینده سابق ائتلاف ضد دولت اسلامی، برای اجرای سیاست خاورمیانه، و جنیفر هریس، که در آجندای سیاست اقتصادی کلینتون با او کار کرده بود و اکنون به عنوان مدیر ارشد اقتصاد و کار بین الملل در شورای امنیت ملی و شورای اقتصاد ملی دارای دو نقش است. به نظر میرسد این یک رسپی برای گروهاندیشی – چیزی که کلینتون به من گفت سالیوان “نسبت به آن” آلرژی دارد – است اما در واقع اینطور نیست. سالیوان معمولاً سوالکننده اصلی اصول سیاست خارجی و هرگونه پیش فرض مطرح شده روی میز است – حتی پیشفرضها و ایدههایی که خودش مطرح میکند.
کمپبل گفت: “این عجیب است. او کمی از یک شاعر ایرلندی را در خود جای دادهاست.”
ایران را در نظر بگیرید. با توجه به تعهد مبارزات انتخاباتی بایدن برای احیای توافق هستهای و نقش خود سالیوان در مذاکرات، بسیاری انتظار داشتند که دولت فوراً به وضعیت موجود در سه سال قبل بازگردد، یعنی زمانی که ترامپ از توافق خارج شد. اما سالیوان و بلینکن هر دو تفکر خود را تغییر دادهاند. آنها به جای دیدن توافق هستهای به عنوان یک جریان جدا از سایر رفتارهای بد ایران، اکنون معتقدند که هر توافق جدیدی با تهران باید به برنامه هستهای و فعالیتهای تروریستی ایران در سراسر منطقه بپردازد.
احمد گفت: “برخی افراد از این میترسند که اگر موضوعی اساسی را زیر سوال ببرند، احمق به نظر میرسند. اما او اعتماد به نفس کافی را دارد برای اینکه بگوید، یک دقیقه صبر کنید، چرا در این مورد مطمئن هستیم؟ از کجا میدانیم؟
گروه اوباما ممکن است دوباره گرد هم بیایند، اما این بار موسیقی بسیار متفاوت است. در چهار سال گذشته نقش جهان و آمریکا در آن تغییر کردهاست. برای سالیوان هیچ بازگشتی به آینده وجود ندارد. او در جلسات اولیه خود با دیپلماتهای خارجی، به آنها گفت، “ما ترامپ نیستیم، اما اوباما هم نیستیم.”
تصور اینکه فلسفه “بازسازی بهینهتر از پیشِ” بایدن برخی از مشخصههای برنامه پوپولیستی (اگرچه یک برنامه انسانیتر و همدلانهتر) شخص قبل از او را نشان میدهد، کاملا قابل درک است. هر دوی این برنامهها حضور متوسط بین المللی و درجاتی از ملی گرایی اقتصادی را مهم میدانند. اما شباهتها به همین جا ختم میشود. سیاست خارجی “آمریکا را دوباره عالی کن” ترامپ با سوء ظن به اتحاد نگاه میکرد، افراد قدرتمند استبدادی را میپذیرفت و به رهبری ایالات متحده یا به عنوان موضوع اصلی یا برگ برنده نگاه میکرد. از نظر بایدن (و سالیوان)، اتحادها یک منبع قدرت هستند و رهبری ایالات متحده راهی کوتاه برای مهار تهدیدها نسبت به آمریکاست.
این یک فلسفه جذاب است که سوالات بی پاسخ زیادی را به جای میگذارد – لسلی گلب، رئیس سابق شورای روابط خارجی و یکی از معلمان سالیوان، دموکراتها را به دلیل تثبیت موقعیت بدون موضع گیری مورد سرزنش قرار می داد. دولت فراتر از افزایش رقابت از طریق سرمایه گذاری داخلی، هنوز نتوانسته است برنامه سیاست خارجی خود یا چگونگی ایجاد حمایت سیاسی از آن را توضیح دهد.
ریچارد فونتین، مدیرعامل مرکز جدید امنیت آمریکا و مشاور سابق مک کین، خاطرنشان کرد: “سیاستهای داخلی در ایالات متحده در حال حاضر پیدا کردن راهحلهای اساسی را برای هر مسئلهای غیر از مشکلاتی که آمریکا را در موقعیت بدی قرار میدهد مانند ویروس کرونا و به طور فزایندهای چین، دشوار کردهاست. اما 100 کار دیگر نیز وجود دارد که ما باید انجام دهیم، از جمله در سیاست خارجی. در نتیجه این نمیتواند جواب کاملی باشد. “
در نهایت، سالیوان به عنوان مردی که مانند رئیس خود دوست دارد چالش کنونی را بین دموکراسی و اقتدارگرایی تعریف کند، در موقعیت بدی قرار گرفتهاست. قبل از روی کار آمدن او، رئیس جمهور قبلی هفتهها به انتشار دروغ درباره تقلب در انتخابات پرداخت. سپس یک حمله خشونت آمیز به پایتخت ایالات متحده آمریکا انجام شد که قصد داشت نتایج انتخابات را لغو کند. در این بین، ایالاتی مانند جورجیا و تگزاس برای ملغی کردن حق رأی تلاش بیش از حد میکردند.
سالیوان گفت: “گرد هم آمدن اهمیت زیادی دارد. و مهمتر از همه اینکه جهان ما را تحت نظر دارد. آنها جریان واکسن و طرح نجات آمریکا را تماشا میکنند و تاکنون عمدتا تحت تأثیر انعطافپذیری آمریکا قرار داشتهاند. اما سوال اصلی این است که آیا میتوانیم گرد هم جمع شویم؟ من نمیدانم، اما رئیس جمهور بایدن معتقد است که میتوانیم، و او فرد مناسبی برای تلاش به جهت آن و تحقق آن است. “
افزودن دیدگاه