تاکنون یازده روز از شروع مذاکرات بینالافغانی در قطر میگذرد، اما هنوز دو طرف بر روی دستورالعمل و قاعده متشرک در مذاکرات به توافق نرسیده اند. براساس معلومات از برخی منابع در قطر، عمدهترین موضوع مورد تنش، بنیادیبودن و اساس قرار دادن فقه حنفی در جریان مذاکرات و به رسمیت شناختن جنگ جاری طالبان به عنوان جهاد، بوده است که در نتیجهی پذیرش فقه حنفی به عنوان بنیاد گفتگوها، فقه جعفری به حاشیه میرود. چنانچه ذبیح الله مجاهد، سخنگوی گروه طالبان نیز در گفتگو با یکی از رسانهها گفته است: «در افغانستان زیادتر حنفیها هستند، قانون این است که مذهب اکثریت به حیث قانون شناخته شود. ما دیگر مذاهب را رد نمیکنیم، ولی نمیتواند در یک زمان دو مذهب متضاد به عنوان قانون درنظر گرفته شود.» با درنظرداشت اظهار نظر اعضای هیأت مذاکرهکننده و سخنگویان طالبان، این گروه بیهیچ تغییری در دیدگاه سیاسی_مذهبی شان در قبال دیگر مذاهب، همچنان تأکید بر جزمیت و تکمذهبی دارند. بنابراین، مذاکرات صلح بینالافغانی در قطر، اگر چنین پیش برود، بیشتر از اینکه شکل مذاکره را داشته باشد، یک مناظره را خواهد داشت که در آن بحث اصلی بیشتر از اینکه روی چگونگی حل منازعه و متمرکز به امر سیاسی باشد، جریان مذاکرات به حاشیههای فربهتر از متن کشیده خواهد شد و در آنصورت حل منازعه بر سر روایتهای مذهبی با هدف رسیدن به قدرت سیاسی ناممکن است. منازعه بر سر روایتهای مذهبی پیچیدهتر از آن است که در مذاکرات صلح قطر دو طرف روی آن به توافق برسند.
با اینحال، محمد محق، سفیر افغانستان در مصر و پژوهشگر مطالعات اسلامی، در واکنش به طرح بنیاد قراردادن مذهب و فقه حنفی در جریان مذاکرات از سوی طالبان و نادیده گرفتن فقه جعفری/شیعه، با اشاره مختصر به موارد تکثرگرایی مذهبی در تاریخ سیاسی اسلام، و پیمان صلحی که پیامبر اسلام با یهودیان مدینه امضا کرد و قرارداد آن به نام «وثیقه مدینه» شناخته میشود، نوشته است: «پایه مسایل فقهی و شرعی اعتقاد باطنی است، و پایه امور قانونی توافق همگانی. زندگی مسالمتآمیز اجتماعی هنگامی تحقق مییابد که توافق اجتماعی شکل بگیرد، نه تحمیل گرایشهای یک بخش از جامعه بر بخشی دیگر.» وی در ادامهی این یادداشت خود با مخاطب قراردادن طالبان، یادآوری کرده است که «بهتر است اسلام در مقیاسی بزرگ فهمیده شود، مقیاسی که شامل افغانستان، مصر، تونس، مراکش، ایران، عراق، عربستان، ترکیه، مالزی، اندونزی و سایر کشورهای مسلمان بشود. برای تفسیر امور دینی دست کم باید آن چیزی مبنا قرار بگیرد که مورد اتفاق مهمترین مراکز دینی جهان اسلام باشد، مراکزی مانند الازهر در مصر، الزیتونه در تونس، القرویین در مراکش، دار العلوم دیوبند در هند، حوزه علمیه در نجف عراق، سازمان دیانت ترکیه، هیئت کبار علمای عربستان سعودی، و وزارتهای اسلامی اندونزی و مالزی. طالبان نمیتوانند، و این حق را به هیچ صورت ندارند، که خود را از تمام این مراکز علمی داناتر به اسلام، و غمخوارتر به مسلمانان قلمداد کنند.» با اینهمه، به نظر میرسد که طالبان از موضع بنیادیبودن فقه حنفی در جریان مذاکرات به آسانی کوتاه آمدنی نیستند، و این ممکن است جریان مذاکرات را قبل از پرداختن به ریشههای اصلی و واقعی جنگ جاری به بنبست بکشاند.
به رسمیت شناختن جنگ طالبان به عنوان جهاد
یکی از مواردی که رسانهها کمتر به آن توجه نشان داده، قرآئت طرفهای مذاکرهکننده از جنگ جاری است. چنانچه طالبان همواره این جنگ جاری در افغانستان را «جهاد» میدانند و از این طریق به خشونتها و جنایتهای که از این طرف جنگجویان آنها صورت میگیرد، مشروعیت میبخشند. اما در طرف مقابل، نیروهایی ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا و بعد حکومت افغانستان، این جنگ را تحت عنوان «مبارزه بر ضد تروریسم» به پیش بردند. در میانهی راه، حکومت به ریاست جمهوری حامد کرزی، رییس جمهور وقت افغانستان، جنگ جاری را از مبارزه بر ضد تروریسم به مبارزه علیه شورشگری تقلیل دادند و طالبان را «برادران ناراضی» نامیدند. با اینحال، قرائت طالبان از جنگ همچنان ثابت بود و با عنوان جهاد، این جنگ را ادامه دادند. بنابراین، هر چه زمان میگذشت جنگ افغانستان نیز پیچیدهتر میشد، تا اینکه حکومت وحدت ملی به میان آمد و با شروع دوره ریاست جمهوری محمداشرف غنی، جنگجویان طالبان از سوی حکومت عنوان «مخالفان سیاسی» را به خود گرفتند، اما طبق معمول قرائت طالبان از جنگ همچنان بر پایهی مفهوم «جهاد» استوار ماند و اکنون نیز در شروع مذاکرات صلح، یکی از خواستهی عمده طالبان این است که هیأت مذاکرهکننده حکومت افغانستان جنگ جاری از سوی طالبان را به عنوان «جهاد» به رسمیت بشناسند، در حالیکه به رسمیت شناختن جنگ جاری به عنوان جهاد، رابطهی مستقیم با گفتگوها جریان مذاکرات دارد، چرا که در صورت پذیرفتن این امر، جنگ طالبان مشروع جلوه داده میشود و هیأت حکومت در جریان مذاکرات فاقد توجیه شرعی جنگ در برابر طالبان در این بیست سال میشوند.
با اینحال، در گفتگوی که با علی امیری، پژوهشگر مطالعات اسلامی، داشتم، وی معتقد است که «اگر عنوان جهاد بر جنگ طالبان مورد پذیرش قرار بگیرد، آنها را صددرصد برحق معرفی میکند. تا دیروز طالبان را تروریست میگفتند، اکنون در یک سند رسمی به عنوان مجاهد به رسمیت بشناسند، آدمکشیهای آنها را جهاد نام بگذارند، این باعث میشود که موقف طالبان را در مذاکرات بالا ببرد. ولی به نظر من نباید این طرح مورد پذیرش قرار بگیرد. دو طرف باید تعابیر خنثا برای عنوان جنگ جاری پیدا کنند؛ ملاً مفاهیمی همچون منازعه یا جنگ داخلی که یک طرف را مثبت و یک طرف را منفی جلوه ندهد. چون اگر تروریست بگویند که طالبان کاملاً محکوم میشوند، و اگر جهاد بگویند که حکومت افغانستان کاملاً محکوم میشود.» باآنکه طرح بنیادیبودن فقه حنفی در جریان مذاکرات با طرح به رسمیت شناختن جنگ طالبان به عنوان جهاد، از آنها در پیوستار همدیگر قرار میگیرد.
توجیه جنگ جاری با جهاد
طوریکه ایدئولوگها و سخنگویان طالبان همواره بر جنگ جاری در افغانستان به مثابهی جهاد بر مبنای شریعت و فقه حنفی تأکید میکنند، اما رهبران آنها در واقعیت هیچ تعریف فقهی از جهاد ندارند. چنانچه علی امیری باور دارد که «طالبان بر مبنای فقه حنفی عمل نمیکنند، بلکه براساس شعاری که تحت عنوان جهاد داده است، حالا باید به افراد شان توجیه کنند که جهاد کرده اند و آن را طرف مقابل هم به رسمیت شناخته است. از لحاظ فقهی جهاد در چنین شرایطی اصلاً جواز ندارد. از لحاظ فقهی حتا علیه حاکم جائر هم قیام مسلحانه نمیتوانید، چون موجب خونریزی میشود. این در فقه حنفی و در تمام مذاهب اهل تسنن از جمله مسلمات است. ما میتوانیم حتا حاکم ظالم و امام فاجر را تحمل کنیم، تا خون مردم ریخته نشود. ولی طالبان چارچوب فقهی ندارند، بلکه چارچوب ایدئولوژیکی_سیاسی دارند. یک شعاری به پیروان خود داده، با همین شعار مردم را کشته اند، حالا میخواهند این جنگ به لحاظ رسمی و بینالمللی به عنوان جهاد به رسمیت شناخته شود تا آنها بگویند که بله، این جنگ ایدئولوژیک بوده است و آنها تقصیر ندارند.» با اینحال، طالبان با استفاده ابزاری از مفهوم جهاد در جریان جنگ با حکومت افغانستان، اکنون میخواهند در جریان مذاکرات صلح نیز با استفاده از به رسمیت شناختن جنگ طالبان به عنوان جهاد، برعلاوه تقلیل دادن حکومت افغانستان به عنوان یک طرف جنگی که از نظر مذهبی جواز نداشته، مشروعیت جنگ خود شان را در قالب جهاد توجیه کنند. با اینحال، اگر طرفداران در قبال این موضع شان کوتاه نیایند، مذاکرات صلح عملاً به بنبست کشیده خواهد شد، و از سوی دیگر، اگر هیأت مذاکرهکننده و حکومت افغانستان جنگ جاری طالبان را به عنوان جهاد که به معنای «جنگ مقدس» است، به رسمیت بشناسند، پس در جنگ جایگاه و عنوان نیروهای امنیتی افغانستان چیست؟ و برای حکومت افغانستان این جنگ بیست ساله چه توجیه دارد؟
افزودن دیدگاه