ولایت غزنی در فاصله ۱۲۹ کیلومتری از کابل پایتخت افغانستان موقعیت دارد. از نظر درجهبندی این ولایت یکی از ولایتهای درجه اول به حساب میرود. غزنی از دیرزمان به اینسو درگیر جنگ و خشونتها میان نیروهای امنیتی افغانستان و جنگجویان است. چنانچه شب دوشنبه (3 سنبله) گروه طالبان در مرکز ولسوالی ده یک ولایت غزنی با یک موتر بمب حمله کردند که در این رویداد سه تن از سربازان ارتش کشته و 9 تن دیگر زخمی شدند. در حالیکه شب قبل از آن نیز در ولسوالیهای رشیدان، جغتو و قره باغ نیز طالبان حملاتی داشتند. طوریکه نصیراحمد فقیری، رییس شورای ولایت غزنی در صفحه فیسبوک خود نوشته بود: «همین اکنون در تمام نقاط غزنی در مرکز و چندین ولسوالی جنگ جریان دارد، پوستههای کمربندی، قلعه قاضی، پوسته سید جلال، پیر شهباز، نانی، بیزهای آرزو، ولسوالی دهیک پوسته تاسنگ، ولسوالی خوگیانی، ولسوالی رشیدان، ولسوالی قره باغ، سای کرو و چندین نقطه دیگر جنگ جریان دارد. اگر از طرف حکومت مرکزی روی وضعیت امنیتی و سیاسی غزنی تجدید نظر نشود مردم غزنی شاهد تکرار فاجعه دو سال قبل خواهد گردید.» منظور فقیری از تکرار فاجعه دو سال قبل، یادآوری از تجربه سقوط ولایت غزنی به دست طالبان است.
در روزهای اخیر این ولایت به طور همهروزه شاهد درگیریها، جنگ و خشونت بوده است. چنانچه در روز یک شنبه (2 سنبه) 7 غیرنظامی در اثر انفجار ماین کنار جادهای در این ولایت کشته شدند. و همینطور روز دوشنبه (20 اسد) در درگیری میان طالبان و مردم محل در ولسوالی اندر این ولایت بر سر جمعآوری عشر از سوی طالبان، ۹ تن کشته و زخمی شدند. با اینحال، اگر قرار باشد اینگونه خبرها را بهطور مثال یادآوری کنیم تا وضعیت بد امنیتی ولایت غزنی را به تصویر بکشیم، مشکلات امنیتی این ولایت بیشتر از آنچیزی است که از طریق رسانهها پوشش داده میشود. در عین حال اینگونه خبرها اکنون همچون موضوعات عادی در ولایت غزنی است. اما در میان خبرهای بد امنیتی از ولایت غزنی گاهی انواعی از خشونتهای غیرمتعارف مثل آدمسوزی نیز به نشر میرسد که به نوعی در میان دیگر روشهای خشونتورزی استثنائی و تکاندهنده است.
سقوط در دره مرگ
غزنی از جمله ولایتهای وسیع افغانستان است که به لحاظ قدمت تاریخی و تمدنی یکی از مراکز باستانی و تاریخی در منطقه به شمار میرود، اما این ولایت اکنون در شرایط بدی قرار گرفته است. طوریکه نصیراحمد فقیری، رییس شورای ولایتی غزنی به خبرنامه گفت؛ از مجموع 18 ولسوالی غزنی، تنها سه ولسوالی جاغوری، مالستان و ناهور کاملاً امن داریم که در آنجا حاکمیت دولت است، اما مسیرهای منتهی به این ولسوالیها کاملاً در اختیار مخالفین قرار دارد و همهروزه از مردم عادی قربانی میگیرد. و همینطور 9 ولسوالی دیگر سقوط کرده و در اختیار مخالفین حکومت است؛ مثلاً ولسوالی ناوه که یک ولسوالی استراتژیک برای طالبان محسوب میشود، تقریباً 19 سال است که در اختیار طالبان است، ولسوالیهای دیگری مثلِ زنهخان، واغز، رشیدان، خوگیانی، آب بند و گیرو و… را در سالهای پسین طالبان در کنترل خود درآورده اند. در حالیکه برخی از کارمندان این ولسوالیها تشکیلات اداری را به مرکز ولایت آورده اند و امور ولسوالی را از مرکز ولایت مدیریت میکنند. با اینحال، 6 ولسوالی دیگر تنها همان مرکز ولسوالیها در کنترل دولت است، اما دیگر مناطق و روستا را طالبان در اختیار دارند. با آنکه سقوط ولسوالیهای غزنی در دست طالبان یک مسئله جدی امنیتی است. در همینحال، خبرها از سقوط اخلاقی جنگویان طالبان در این ولایت تا حدی که اقدام به آدمسوزی میکنند، نیز جای تأمل است. در اینکه جنگجویان طالبان در سراسر در خشونتورزی بیمانند هستند شکی نیست، اما خبر آدمسوزی توسط طالبان در ولایت غزنی شوکآور بود. چنانچه روز یکشنبه ۲۸ ثور سال جاری، سه تن از افراد پولیس محلی غزنی در حالیکه سوار بر یک موتر سراچه به رنگ سفید به طرف مرکز این ولایت روان بودند، در منطقهی دره قیاق از مربوطات ولسوالی جغتوی ولایت غزنی، گذشته از منطقهی سه قلای دره قیاق، افراد گروه طالبان در نزدیکی منطقه پیرکه، در کمین طالبان برابر میشوند. طالبان این سه پولیس محلی را همراه با راننده سراچه دستگیر و بدون هیچ نوع پرسش و پاسخ میکشند. براساس چشمدید یک دهقان که صحنه را دیده بود، بعداز اینکه طالبان آن چهار نفر را میکشند، اجساد کشتهشدگان را از موتر پایین کرده، اول تلاش میکنند تا تیل (نفت) را از موتر سراچه بگیرند، اما موفق نمیشوند. بلاخره افراد طالبان سراغ موتور سایکل خود شان میروند و پیپ را از موتور سایکل به داخل بوتل آب معدنی میگیرند. تیل را به واسطه بوتل آب معدنی روی لباس و صورت خونین کشتهشدگان میریزند و بعد با گوگرد اجساد بیجان و مملو از خون نفت را آتش میزنند. با این نوع خشونت، اما همچنان این ولایت در حاشیه قرار دارد و کمتر به مسایل امنیتی و سیاسی غزنی توجه میشود. دره قیاق ولسوالیهای ناهور، جغتو، خوگیانی، رشیدان، مالستان و جاغوری را به ولایت مرکز ولایت وصل میکند، اما این دره در این اواخر به دلیل تلفات غیرنظامیان عنوان «دره مرگ» را به خود گرفته است.
دشت قره باغ
در روزهای اخیر برخی از کاربران در شبکههای اجتماعی کمپینی را برای رهایی مسافرانی راه انداخته اند که از مدتی به اینسو در اسارت طالبان هستند. چنانچه در متن این کمپین آمده است؛ «به تعقیب گلوله بستنها و اخاذی طالبان، این بار سه مسافر مظلوم و فقیر که هیچ گناهی نداشتند از مسیر قرباغ_جاغوری توسط طالبان ربوده شده اند، اما تاکنون هیچ خبری از آنها نشده و خانوادههای شان بهشدت نگران امنیت و صحت شان هستند.» با اینحال، در کنار رویدادهای دره قیاق، ناامنی دشت قره باغ نیز بر نگرانی مردم مناطق امن این ولایت افزوده است.
دشت قره باغ ولسوالیهای قره باغ، مالستان، جاغوری و اجرستان را به مرکز این ولایت وصل میکند. چنانچه یکی از مسافران چشمدیدش را از مسیر دشت قره باغ برای خبرنامه چنین نوشته است: «به غیر از نزدیکی های تعمیر ولسوالی قرهباغ در سایر نقاط دشت قرهباغ طالبان بصورت پراکنده دیده میشد ولی دیگر ما را توقف و مورد بازپرس قرار نداد. در آخر دشت منطقه کُدری جایی که طالبان آنجا دروازه دارد و از هر موتر باربری مبلغ ۳۰۰۰۰ کلدار پاکستانی باج میگیرند، حدود ده نفر طالب در زیر سایه درخت نشسته و باهم چای میخوردند. تا کوتل زردآلو فضای ترس و وحشت بین موتر حاکم بود و از آن پس اندک اندک قصه و فکاهی و خنده فضای رعب و ترس بین موتر را تغییر داد.»
دشت قره باغ در سالهای اخیر تبدیل به یک معضل جدی برای مردم مناطق امن ولایت غزنی شده است؛ طوریکه مسافران از تجربه و چشمدید شان از دشت قره باغ نقل میکنند؛ هیچ مسافری بدون تذکره هویت از دشت قره باغ گذشته نمیتواند. هر مسافر باید تذکره هویت خود را همراهش داشته باشد، اما تذکرهی که برچسب شرکت در انتخابات را در خود داشته باشد، برای صاحب خود وضعیت را خراب ساخته و ممکن است طالبان به جرم شرکت در انتخابات صاحب تذکره را اعدام کنند. با اینحال، نصیر احمد فقیری، در گفتگو با خبرنامه عوامل ناامنی این دشت را چندگانه میداند؛ «عوامل مختلف در ناامنی دشت قره باغ دخیل است، طوریکه هم طالبان منطقه که از خود قره باغ هستند، و هم طالبان پاکستانی، اوزبیکستانی، و چچینی در ناامنی دشت قره باغ دست دارند.»
غزنی در سراشیب سقوط
مرکز ولایت غزنی دو سال قبل برای مدت چهار روز شاهد درگیریهای شدید و سقوط به دست جنگجویان طالبان بود. در آن حملهی گسترده از سوی طالبان بر مرکز ولایت غزنی، بیشتر از 100 تن نظامی و بین ۲۰ تا ۳۰ تن غیرنظامی کشته شدند. طارق شاه بهرامی، وزیر دفاع وقت، گفته بود که در درگیریهای چهار روزه در شهر غزنی، بیشتر از ۱۹۴ مخالف مسلح از جمله دوازده فرمانده آنها کشته و ۱۴۷ جنگجوی دیگر زخمی شدند. در میان کشتهشدگان طالبان جنگجویان پاکستانی، چچینی و عرب نیز دیده شدند. اما پس از گذشتِ دو سال هنوز هم امنیت مرکز ولایت غزنی در وضعیت بد قرار دارد و امکان سقوط دوباره این شهر به دست طالبان زیاد است. چنانچه «حدود دو ماه پیش، اطلاعاتی از همدستی گروه طالبان، شبکهی حقانی و القاعده برای حمله به شهر غزنی در رسانهها درز کرد. پس از سر وصداهایی زیاد، اشرفغنی و سایر مقالات بلندرتبهی نظامی به غزنی سفر کردند.» در روزی که رییسجمهور غنی در غزنی بود، چندین راکت در نزدیکی موقعیتی که رییس جمهور قرار داشت، اصابت کرد.
با اینحال، پس از برگشت رییس جمهور غنی به پایتخت، وضعیت امنیتی در شهر غزنی و مناطق اطراف شهر همچنان وخیم است. چنانچه یکی از مقامات محلی که نمی خواهد نامش گرفته شود در ولایت غزنی به خبرنامه گفت؛ «مشکلات اساسی در رابطه به ناامنی ولایت غزنی، در تعیبنات کدرهای مسلکی است. رهبری نیروهای امنیتی در غزنی اعتبار خود را از دست داده است. آنها وگزارشهای فریبنده به مقامات مرکزی ارائه میکند. پوستهها و بیزهای امنیتی که ایجاد شده، اکثراً با کمبود پرسونل و کمبود تجهیزات مواجه است. افرادی که در پوستهها و بیزها گماشته شده، اکثراً اعتیاد به مواد مخدر دارند و یا هم در قاچاق مواد مخدر دست دارند. بدون کدام وقفه هر بیست و چهار ساعت، تقریباً در ۲۰ موقعیت دشمن حملات خود را انجام میدهند. با زخمیشدن و شهید شدن نیروهای امنیتی، انگیزهها از بین رفته، طوریکه در هر ۲۴ ساعت 5 الی 7 نفر از صف محاربه خارج میشوند.»
این مقام محلی در مورد رهبران شناختهشدهی طالبان به خبرنامه گفت: «طالبانی که در غزنی فعالیت دارند، اکثریت شان به شبکه حقانی وابسته هستند. بهطور مثال، ملا رحیم الله و قاضی موسی کلیم از ولسوالی ناوه، ملاشریف و مولوی سبحان از ولسوالی اندر. و البته شورای کویته نیز طالبان خودش را در غزنی دارد، مثلاً ملا روحانی مشهور به ملا کیبل از ولسوالی خوگیانی، ملا ذاهد از والسوالی خوگیانی و ملا بخت محمد از ولسوالی رشیدان. در کنار اینها جنگجویان طالبان از ولایتهای زابل، میدان وردک، پکتیا، پکتیکا، به شمول اتباع پاکستانی در قریههای اطراف شهر غزنی مثلاً قرباغی، منگور، قلعه سرخ، لاغری و اسفنده حضور دارند که ممکن است هرازگاهی بالای شهر غنی و مقر ولایت و قومندانی امنیته حمله نمایند.»
در همینحال، واحدالله جمعهزاده، سخنگوی والی غزنی به خبرنامه گفت که؛ «شایعاتی وجود دارد که جنگجویان مسلح بالای شهر غزنی حمله میکنند، چنانچه یک بار شهر غزنی به دست طالبان سقوط کرده بود، چرا که تعداد زیادی از طالبان خارجی مثل چچینیها، اوزبیکها و پنجابیها در صف شان حضور داشتند. اما در پاسخ به تهدیدهای جدید، پوستههای کمربندی شهر محکم شده است، نیروهای امنیتی در همهی قسمتهای شهر حضور دارند و مردم تشویش ندارند.»
با اینهمه، غزنی که روزگاری یکی از مراکز فرهنگی و مدنیت در منطقه بوده است؛ شهری که در آن دانشمندان، نویسندگان و شاعران بزرگ و شناختهشده زندگی می کردند اما اکنون به کانون امن تروریسم و مرکز سقوط انسانیت تبدیل شده است. چنانچه فرخی سیستانی، یکی از شاعران نامدار در اوایل قرن پنجم هجری که در دوره سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی زندگی میکرد، قصیدهی بلندی در سوگ سلطان محمود غزنوی دارد که اولین بیت آن چنین است؛ «شهر غزنین نه همانست که من دیدم پار * چه فتادهست که امسال دگرگون شده کار» این بیت بیانگر قرنها دگرگونی کار و روزگار مردم در غزنین است. غزنی از دیرزمان به اینسو هر سالش مثل سال پار نیست و هر چه زمان میگذرد کارها در این ولایت باستانی و تاریخی دگرگونتر و شرایط زندگی بر مردمان این دیار سختتر میشود. چنانچه در سالهای اخیر که غزنی به عنوان پایتخت تمدنی جهان اسلام عنوان گرفت، بیشتر از هر وقت دیگر مردمان این ولایت شاهد خشونتها و جنایتها از سوی طالبان بوده اند.
افزودن دیدگاه