صلح پایدار امانوئل کانت در افغانستان

توسطاسماعیل اصغری

مرداد ۲۹, ۱۳۹۹ به روز رسانی : مرداد ۲۹, ۱۳۹۹

مقاله‌ی که در حال مطالعه هستید، تطبیق طرح فلسفی به سوی صلح پایدار امانوئل کانت، همراه با گفتمان صلح در افغانستان می‌باشد.

بخش اول

معرفی امانوئل کانت و آثارش

امانوئل کانت، فیلسوف بزرگ آلمانی در بین سال‌های (۱۸۰۴_۱۷۲۴م) در کشور آلمان (پروس _ جرمنی) زندگی می‌کرد. بعضی از دانشمندان و فیلسوفان او را در کنار افلاطون و ارسطو، یکی از سه فیلسوف بزرگ جهان می‌شمارند. و همین‌طور، به دلیل ارائه نظریات حکومت و صلح جهانی، فلسفه سیاسی و حقوقی، و شکوفایی چنین مباحثی در اندیشه غرب، برخی از مورخین امانوئل کانت را به عنوان پدر لیبرالیسم و مدرنیته قلمداد می‌نمایند.

کانت نخستین کتابش را تحت عنوان «تفکراتی در باب برآورد حقیقی نیروهای زنده» در سال ۱۷۴۷ منتشر نمود. پس از آن تا سن پنجاه سالگی حوزه مطالعاتی و تحقیقاتی خویش را در مورد علم و فلسفه طبیعی قرار داده بود که تاریخ کلی طبیعت و نظریه ملکوت را می‌توان مهم‌ترین اثرش در این حوزه دانست.

از کانت آثار ماندگار زیادی به‌جا مانده، اما مهم‌ترین آثارش را می‌توان؛ «نقد عقل محض»، «نقد عقل عملی»، «نقد نیروی قضاوت» و «طرح فلسفی به سوی صلح پایدار»، دانست.

جایگاه صلح در اندیشه کانت

از نظر کانت، معاهده صلح زاده جنگ است؛ همان‌‌طوری‌که فقر، بیکاری، آوارگی و خشونت زاده جنگ است. اگر جنگی نباشد، معاهده صلحی هم به امضا نخواهد رسید. چنانچه رسیدن به صلح یکی از مشکلات اساسی روزگار کانت بود. در سال‌های که کانت زندگی می‌کرد، کشورهای اروپایی در حال جنگیدن در برابر یکدیگر بودند، که این جنگ‌ها را می‌توان در سه قالب بررسی کرد:

یک: جنگ میان دو کشور

دو: جنگ میان چند کشور با چند کشور دیگر

سه: جنگ و شورش در داخل یک کشور

در این میان کشور پروس که کانت شهروند آن بود، رهبری جنگ علیه کشور فرانسه را عهدهدار بود. چنانچه پس از جنگ‌های فرسایشی و پیروز نشدن کشور پروس علیه فرانسه، پادشاه پروس در سال ۱۷۹۵م، «پیمان بال» را با کشور فرانسه امضا نمود، و دقیقاً در همین سال طرح صلح پایدار کانت نیز منتشر شد. این طرح مورد توجه بسیاری از دانشمندان علم سیاست و سیاستمداران قرار گرفت.

با توجه به تحولات سیاسی و اجتماعی در آن برهه‌ی از تاریخ، کانت توجه بیشتری به مسئله صلح در روزگار خودش داشت. طوری‌که ایده اصلی و هدف نهایی کانت آزادی بشر بود، و این آزادی را منوط بر داشتن حقوق ذاتی می‌دانست.

حقوق ذاتی بشر از نظر کانت شامل؛ «حق بیان»، «حق مالکیت»، «حق آزادی» و «حق تابعیت کشور» بوده است. از نظر کانت این حقوق فقط در حکومت‌های که نظام سیاسی جمهوری دارند، میسر می‌شوند. کشورهایی که نظام سیاسی جمهوری دارند میان خود نمی‌جنگند، و مردم در این نظام‌ها شورش و انقلاب نمی‌کنند. بنابراین، در اندیشه کانت جمهوری را می‌توان وسیله‌ای برای رسیدن به آزادی و صلح پایدار جهانی دانست.

طرح صلح کانت در افغانستان

صلح کانت دارای سه بخش اساسی است که شامل؛ «پیش‌زمینه‌هایی برای رسیدن به صلح پایدار»، «شروط اساسی برای رسیدن به صلح پایدار» و «تضمین‌های صلح پایدار» می‌باشد. بنابراین، در تمامی این مراحل با ارائه این مباحث، آن را همراه با شرایط و گفتمان صلح در افغانستان مطابقت می‌دهیم.

پیش‌زمینه‌های رسیدن به صلح پایدار

به عقیده کانت برای رسیدن به صلح پایدار، پیش‌زمینه‌هایی نیاز است که این پیش‌زمینه‌ها را اینگونه بیان می‌کند:

یک: هیچ قرارداد صلحی نباید دارای ماده یا موارد مخفی برای شروع جنگ مجدد یا فراهم نمودن تدارکات برای جنگ مجدد باشد. در این صورت آن قرارداد فقط ترک مخاصمه و به تعلیق درآوردن دشمنی‌ها است، نه یک قرادداد صلح.» اما موافقت‌نامه صلحی که میان آمریکایی‌ها و طالبان در دوحه به امضای رسید، دارای چنین مواردی می‌باشد.

به طور مثال می‌توان از آزادی پنچ هزار زندانی طالبان قبل از آتش‌بس و شروع مذاکرات یاد کرد. آزادی این افراد قبل از اینکه به برقراری صلح منجر شود، به گرم شدن میدان جنگ و افزایش تلفات ملکی و نظامی منجر شده است. در حالی‌که جانب طالبان فقط یک هزار زندانی دولتی را آزاد می‌کند. اما در صورتی‌که جانب دولت افغانستان ملزم به آزادی پنچ هزار زندانی طالب شده است. بنابراین، بر مبنای عقیده کانت، چنین ماده یا مواردی که فراهم نمودن تدارکات برای جنگ است، فقط ترک مخاصمه و دشمنی‌ها می‌باشد، نه یک قرارداد صلح.

دو: «هیچ ملتی، اعم از گسترده یا کوچک، استقلالش را توسط ملتی دیگر به ارث، مبادله، خریداری، یا هدیه به دست نیاورده است.» این مورد یکی از اصلی‌ترین موارد در پیش‌زمینه‌های صلح است. اگر بخواهیم این مورد را با شرایط افغانستان تطبیق دهیم، به این معنا است که هیچ کشور دیگری به شاه وقت افغانستان استقلال را هدیه نداده، بلکه امان الله خان از قوم پشتون به کمک سربازان تاجیک، هزاره و اوزبیک توانسته بود استقلال کشورش را از بریتانیایی کبیر بگیرد. و در عین‌حال دولت‌ها حق دخالت در امور داخلی کشور مستقل دیگری را ندارد، اما در تاریخ افغانستان شاهد دخالت و گسترش جنگ‌های داخلی از جانب کشور های دیگر بوده‌ایم که این امر منجر به گسترش جنگ‌های نیابتی در کشور شده است.

با این‌حال، به دنبال جنگ نیابتی، اکنون صلح نیابتی هم آغاز شده و در این پروسه کشورهای دخیل کوچک‌ترین احترامی را برای استقلال افغانستان قائل نیستند. بنابراین، از نظر کانت، زمانی که کشورها برای استقلال همدیگر احترام قائل نباشند، نباید انتظار زیادی برای تداوم چنین صلحی را داشته باشیم. به باور کانت در چنین شرایط یک معاهده صلح می‌تواند نقطه پایان بر برخی جنگ‌های خاص بگذارد، اما نمی‌تواند به وضعیت جنگی پایان بدهد. وضعیت جنگی شامل وضعیت عدم اعتماد و فضای امنیتی حاکم بر روابط گفته می‌شود، که این وضعیت فقط در صورت احترام متقابل بین طرفین از بین برده می‌شود.

سه: «نیروهای نظامی آماده جنگ باید به تدریج از بین بروند.» به عقیده کانت موجودیت چنین نیروهای نظامی آماده جنگ، دیگر ملت‌ها را تهدید و تحریک به اقدام متقابل می‌کند، و این عملکرد ملت‌ها و کشورها را وارد مسابقه بی‌حد و مرز تسلیحاتی کرده و زمینه را برای شروع یک جنگ تازه مهیا می‌سازد. این بخش از اندیشه کانت آرمان‌گرایان‌‌ترین و دست‌نیافتنی‌ترین بخش از اندیشه او است.

درست است که برخی از کشورهای اروپایی ارتش و نیروی جنگی ندارند، اما این کشورها امنیت کشور خود را در قالب پیوستن به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تأمین می‌کنند، و در این خصوص دغدغه امنیتی ندارند. اما تطبیق چنین طرحی در افغانستان غیرممکن است.

افغانستان با داشتن همسایگانِ چون پاکستان، ایران و چین، و با توجه به ژئوپولیتیک منطقه و فضای امنیتی حاکم بر روابط بین کشورهای همسایه، نمی‌تواند دست به چنین اقدامی بزند، زیرا چنین اقدام بیشتر شبیه خودکشی است تا فراهم نمودن زمینه برای رسیدن به صلح پایدار.

چهار: «در جریان روابط خارجی، ملت نباید به هیچ‌گونه قرض ملی تن بدهد.» این پیش زمینه طرح کانت برای رسیدن به صلح پایدار، به جمله معروف «هر که نان دهد فرمان دهد» نزدیک است. کانت می‌گوید برای بازسازی زیرساخت‌های کشور و ذخیره مواد غذایی، نباید به قرض و وام‌های هنگفت تن داد. زیرا این وام‌های سنگین می‌تواند ملت را به تباهی و جنگ مجدد بکشاند.

کشورهای وام‌دهنده پس از مدتی مبالغ هنگفت خود را مطالبه می‌کنند، اما کشورهای وام‌گیرنده نمی‌توانند این وام‌ها را بپردازند، از این رو کشور وام‌دهنده سعی می‌کند در امور داخلی این کشور دخالت نماید، که این مسئله می‌تواند زمینه را برای شروع یک جنگ تازه مهیا سازد. چنانچه این پیش‌زمینه صلح در افغانستان یک مسئله کاملاً عینی و واقعی است.

کشورهایی‌که بیش‌ترین کمک مالی و اقتصادی را برای ترمیم و بازسازی زیرساخت‌های افغانستان انجام دادند، اکنون همان کشورها بیش‌ترین دخالت را در امور جنگ و صلح افغانستان می‌کنند، که همین موضوع پروسه صلح افغانستان را پیچیده‌تر می‌کند.

پنج: «هیچ دولتی نباید به زور در قانون یا هیأت حاکمه دولت دیگری دخالت کند.» چنانچه که مشخص است کانت از دخالت آمرانه و زورمندانه کشوری در امور قانون‌گذاری و یا دستگاه حکومتی کشور دیگری سخت انتقاد می‌کند و آن را نقض احترام متقابل می‌داند. ‌کانت حکومت‌ها را به مثابه موجوداتی با حقوق برابر معرفی می‌کند و رفتار آن‌ها را مبتنی بر احترام متقابل می‌داند. اما کانت در یک مورد دخالت آمرانه استثنا قائل می‌شود و آن مورد زمانی است که کشوری دچار هرج و مرج داخلی شده و نمی‌تواند امور داخلی خویش را کنترل نماید، و در عین‌حال تشخیص یک حاکمیت واحد در آن ممکن نیست.

این بحث کانت شباهت زیادی به دخالت و حمله نظامی ایالات متحده در سال ۲۰۰۱م، به افغانستان دارد؛ زمانی‌که افغانستان دچار هرج و مرج داخلی شده بود، حاکمیت واحد در آن وجود نداشت و کنترل اوضاع داخلی کشور به دست یک سیستم واحد سیاسی نبود. اما با گذشت دو دهه از حمله نظامی آمریکا در افغانستان، و با موجودی دستگاه سیاسی واحد در کابل و نظام سیاسی مشخص، برخی از کشورهای همسایه به دخالت آمرانه، مسدود نمودن مرزهای خود و یا اخراج مهاجرین، حکومت افغانستان را تحت فشار قرار می‌دهند تا در اوضاع داخلی افغانستان و پروسه صلح دخالت کنند. به عقیده کانت چنین دخالت‌هایی می‌تواند تمام پروسه صلح را تخریب نماید.

شش: «هیچ دولتی نباید در جریان جنگ به اعمالی دست بزند که اگر هم روزی صلح برقرار شد، ایجاد اعتماد متقابل ناممکن باشد.» چنانچه کانت در آخرین پیش‌زمینه برای رسیدن به صلح پایدار، به به قواعد جنگی و جنایات جنگی اشاره می‌کند.

به باور کانت طرف‌های جنگ در زمان جنگ می‌بایست به قواعد اخلاقی و حقوقی حاکم در دوران جنگ پای‌بند باشند و از استخدام آدم‌کش‌ها، مسموم نمودن و کشتن شهروندان عادی و نقض پیمان تسلیم، بپرهیزند. در صورت انجام چنین رفتارهایی اعتماد متقابل پس از معاهده صلح دشوار است.

آخرین پیش زمینه صلح پایدار کانت در افغانستان، در شرایط کنونی کاملاً محسوس و مشهود است. طالبان با انجام جنایات جنگی بی‌شمار اعتماد پس از صلح را سخت و دشوار نموده اند. چنانچه جنایات جنگی طالبان به صورت خاص در ولایت‌های کابل، کندز، مزار شریف، بامیان، غزنی، سرپل و فراه، و به‌صورت عام در کل افغانستان فراموش ناشدنی است. طالبان به بهانه هدف قرار دادن نیروهای امنیتی حکومت افغانستان، شهروندان عادی و افراد غیرنظامی را کشته اند، و در برخی از مناطق جغرافیایی خاص، به طور آشکار به نسل‌کشی پرداخته اند، که این جنایات در تاریخ این کشور ثبت شده است. بنابراین، این جنایات طالبان در افغانستان، اعتماد پس از معاهده صلح را دشوار می‌سازد، اما اصولاً ناممکن نیست‌. رفتار سیاسی طالبان پس از امضای معاهده صلح بسیار مهم‌تر از رفتار آن‌ها قبل از معاهده صلح است.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *