در روزهای عید فطر عکسی از حمدالله محب، مشاور امنیت ملی رییسجمهور غنی بر سر قبر داکتر نجیبالله احمدزی در شبکههای اجتماعی به نشر رسید که باعث واکنش گسترده شد. در این عکس، حمدالله محب به زیارت قبر داکتر نحیبالله احمدزی، آخرین رییس جمهور جریان چپ در افغانستان، در شهر گردیز ولایت پکتیا رفته است. در واکنش به این عکس، برخی نوشتهاند: «از سالیکه نجیب از قدرت برافتاد و فجیعانه کشته شد، هیچ مقامی از ترس مجاهدین/ طالبان حتا نامش را به نیکی نگرفت، زیارت مزار که دور از تصور بود. محب بیشک به فرمان غنی رفته. اما غنی چه میخواهد؟» در همینحال، شاه حسین مرتضوی، مشاور فرهنگی رییسجمهور غنی با نشر عکس محب، نوشته است: «اقدام داکتر صاحب محب قابل ستایش است. آرامگاه داکتر نجیب باید ساخته شود.»
نجیب الله احمدزی
داکتر نجیب الله احمدزی یکی از چهرههای شناختهشدهی تاریخ معاصر افغانستان که اکثر مردم در باره کارکرد و شخصیت او نظر دارند، برخی به شدت منتقد و برخی هم به شدت طرفدار او است. چنانچه دکتر جعفر مهدوی، رییس حزب ملت و نماینده مردم کابل در مجلس شانزدهم، نوشته است که؛ به سه دلیل به داکتر نجیب احترام میگذارد: 1. داکتر نجیب برای بخش قابل توجهی از مردم افغانستان هنوز یک قهرمان است. 2. داکتر نجیب برای میزبانی و همسویی با شوروی متهم به وطنفروشی است، امروز بسیاری از ما بخاطر میزبانی و همسویی با آمریکا افتخار میکنیم. 3. من مجاهد، کدام چپی را نمیشناسم که در دبی، ترکیه، انگلیس، آمریکا، هند و … سرمایهگذاری دهها میلیون دالری کرده باشد. آقای مهدوی با این سه معیار، داکتر نجیب الله را مورد احترام دانسته است. اما برخی داکتر نجیب را بخشی از یک سیستم سیاسی میداند که هزاران شهروند افغانستان را در زمان حاکمیت شان بدون محاکمه در گورهای دستهجمعی زنده دفن کردند. یک نمونهی آن داستان پولیگون و لیست پنج هزار قربانی است که توسط کشور هلند تحقیق شد و به نشر رسید. باآنکه این لیست شامل پنج هزار نفری میشد که در میانهی سالهای 1357 و 1358، یعنی در زمانیکه اسدالله سروری رییس اگسا بود، بدون محاکمه توسط سازمان اگسا به قتل رسیده بودند، اما برخی نجیب الله را نیز بخشی از چنین سیستم سیاسی-امنیتی میدانند. چنانچه نجیب الله در سالهای بعداز ریاست اسدالله سروری، ریاست سازمان استخبارات را با عنوان جدید خاد (خدمات امنیت دولتی) بر عهده داشت، که این سازمان نیز از جملهی سازمانهای استخباراتی مخوف به شمار میرود که عامل بسیاری از جنایتهای ضدحقوق بشری در زمان خودش شناخته میشود.
با اینهمه، دوره ریاست جمهوری داکتر نجیب الله با شرایط اکنون همانندی و شباهت نزدیک دارد. چنانچه او تلاشهای زیادی در راستای مصالحه/آشتی ملی انجام داد و کوشش کرد با مجاهدین که از سوی پاکستان و آمریکا حمایت میشدند، وارد گفتگوهای صلح و مصالحه شوند، اما در نهایت حکومت او در برابر فشارهای نظامی مجاهدین از جمله حملات نظامی احمدشاه مسعود و فساد گسترده از درون سقوط کرد. پس از اینکه مجاهدین وارد کابل شد، نجیب الله به عنوان پناهنده در دفتر سازمان ملل در کابل پناه برد و دولت اسلامی مجاهدین به او اجازه ندادند که از افغانستان خارج شود. در نهایت پس از سقوط دولت اسلامی مجاهدین، طالبان بعداز تصرف کابل در 6 میزان ۱۳۷۵، نجیب الله و برادرش شاهپور احمدزی را از دفتر ملل متحد در کابل بیرون کردند، کشتند و اجساد شان را در چهارراه «آریانا» در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری حلقآویز کردند و به سخره گرفتند.
احمدشاه مسعود
احمدشاه مسعود، که اکنون عنوان رسمی «قهرمان ملی افغانستان» را دارد، یکی از فرماندهان جهادی بود که در برابر طالبان تا آخرین روزهای عمرش مقاومت کرد و تنها فرمانده جهادی بود که شکست در مقابل طالبان را نپذیرفت و در نهایت از سوی افراد القاعده در تخار ترور شد. با آنکه مسعود بیشتر با مقاومت و ایستادگیاش شناخته میشود، ولی در واقع او عنوان قهرمانیاش را از جنگها و حملات نظامی بالای حکومت کمونیستها از جمله حکومت داکتر نجیب الله کسب کرده است. احمدشاه مسعود تمام عمرش را برای شکست دادن و سقوط حکومت کمونیستی مبارزه کرده بود که یکی از طرفهای اصلی او داکتر نجیب الله بود. بنابراین، هر گاه از قهرمانی احمدشاه مسعود یاد میکنیم، نخستین اصل و معیار این قهرمانی، بایستی داکتر نجیب الله باشد. چرا که او یکی از رقیبهای سرسخت مسعود بود. حالا پرسش این است که چرا نجیب یا مسعود؟
پس از اینکه عکس حمدالله محب بر سر قبر داکتر نجیب الله خبرساز شد، محب در توییتی نوشت: «من در روزهای عید از آرامگاه دو شخصیت تاریخی کشور ما دیدار نمودم، که در گذشته، خانواده من با آنان تفاوت دیدگاه داشتند. اما، آوردن صلح واقعی متکی به تحمل، مدارا، و عبور از طبقهبندیهای از قبل تعیین شده است.» منظور محب از این دو شخصیت، داکتر نجیب و احمدشاه مسعود است؛ چرا که روز قبل از آن، محب به ولایت پنجشیر رفته بود و با امرالله صالح، معاون اول رییسجمهور غنی دیدار داشت. محب در این یادداشت کوتاه نجیب و مسعود را در یک ردیف قرار میدهد و میخواهد بگوید که هر دوی این شخصیتهای تاریخی از یک جایگاه برخوردار است. بنابراین، پرسشی که در این زمینه مطرح است این است که، پس اینهمه مردم که در آن زمان و اکنون بیهیچ توجیهی کشته میشوند، چی هستند؟ وقتی دو طرف جنگ و نبردهای مسلحانه هر دو شخصیتهای تاریخی، قهرمانهای ملی و قابل احترام هستند، آنهمه انسانهای که در پولیگون، در گورهای دستهجمعی، در زیر آوارها و دیوارهای ویران کابل، در دشتها و کوهای این کشور ویران کشته شدند، چی هستند؟ به راستی معیار قهرمانی در افغانستان چیست؟
معیار قهرمانی
قهرمانها روح اسطوره، تاریخ و فرهنگ یک جامعه است. تاریخ بر محور قهرمانها شکل گرفته و برخی تاریخ را «سرنوشت و سرگذشت قهرمانها» تعریف میکنند. قهرمانها در اسطورهها مقام نیمه خدایی و فراانسانی دارند که بسیاری از امور ناممکن را ممکن میکنند. قهرمانها تنها نمادهایی هستند که همواره کار درست را انجام میدهند و هیچ اشتباه نمیکنند. مردم عادی که دست شان از همهچیز کوتاه است و سازوکار انحصاری قدرت آنها را از همهچیز محروم کرده، همواره چشم امید شان به یک قهرمان و یا منجی است که از حق ستمدیدگان دفاع کند.
در گذشته جوامع و فرهنگهای مختلف با توجه به ویژگیهای عصر شان، قهرمانها را بیشتر از میان پهلوانهای جنگی و انسانهای قدرتمند انتخاب میکردند. کمکم با پیشرفت فرهنگی و عقلانیت سیاسی جوامع و اضافه شدن ویژگیهای مانند اخلاق و مدنیّت آیتمهای جدیدی به تعریف یک قهرمان اضافه شده و در نهایت در عصر امروزی قهرمانها در سیمای دانشمندان، مخترعان و کاشفان ظهور میکنند.
قهرمان معمولاً فرد ایدهآل با ویژگی انسانی و گاهی فراانسانی است. اما ضدِ قهرمان فردی خبیث و فرومایه که همواره در مقابل قهرمان قرار دارد. قهرمانها در واقع مدیون ضد قهرمانها هستند، چرا که در نبود شر و فرمایهگی، قهرمانی نیز معنایی ندارد. چنانچه زگموند فروید، معتقد است که مأموریت قهرمان، شکستدادن ضدقهرمان است. و همینطور، در نمایشنامه گالیله از برتولت برشت، جوانی به نام بنیامین از میان شاگردان گالیله پس از اینکه استادش برخلاف نوشتههای خود، در دادگاه تفتیش عقاید کروی بودن زمین و چرخش آن دور خورشید را انکار میکند، به استادش میگوید: «بدبخت ملتی که قهرمان ندارد یا قهرمانی مثل تو دارد!» گالیله در پاسخ بنیامین میگوید: «بدبخت ملتی که نیاز به قهرمان دارد!»