اخیراً به طرز آشکار زنان در نشستها و جلسات مهم و سرنوشتساز سیاسی غایب هستند. در هیچ یک از نشستها، مذاکرات و گفتگوهای سیاسی اخیر زنان حضور نداشتهاند. چنانچه بیشتر از یک سال است که گفتگوهای صلح میان سه طرف اصلی منازعهی افغانستان؛ یعنی ایالات متحده آمریکا، طالبان و حکومت افغانستان جریان دارد. این گفتگوها در هرصورت صورتبندی جدیدی از افغانستان ارائه خواهد کرد. یعنی برآیند این نشستها و گفتگوها روی نوعیت نظام سیاسی و ساختار توزیع قدرت در افغانستان تأثیر مستقیم دارد؛ نظام و ساختاری که مورد توافق سه طرف اصلی جنگ و صلح افغانستان واقع شود.
برعلاوه نشستها و گفتگوهای صلح، در پنج ماه گذشته مردم افغانستان شاهد بحران سیاسی ناشی از نتایج انتخابات بودند که با مدیریت دو زن به وجود آمده بود. اخیراً بحران سیاسی ناشی از نتایج انتخابات با میانجیگری رهبران سیاسی در ظاهر حل شد و دو طرف بر سر تقسیم قدرت توافق کردند. در این مدت هر از گاهی مردم شاهد نشستها و مذاکرات متعدد بودهاند، اما آنچه که پرسش برانگیز بوده، غیبت زنان در نشستها و مذاکرات مهم و سرنوشت ساز بوده است. چنانچه یکی از کاربران زن در صفحهی توییتر خود با نشر عکس از یک نشست رهبران سیاسی در آن رییسجمهور غنی، داکتر عبدالله و سایر رهبران سیاسی در ارگ دور همدیگر جمع شدهاند، نوشته است؛ «و هیچ زنی حضور ندارد. عدم حضور زنان در تصمیمگیریها نگران کننده است.» در همینحال، ضیا شهریار، یکی از ژورنالیستان نیز با نشر همان عکس، آن را «تصویر اتحاد و اجماع رهبران کابلنشین» خوانده و پرسیده است که؛ «جایگاه زنان در این نشست کجاست؟»
پاسخ به غیبت زنان در عرصهی سیاست
غیبت زنان در عرصهی سیاست به هیچ صورت وضعیتی را که سیاستمداران مرد در افغانستان به وجود آورده است، توجیه نمیکند. برخلاف آنچه که دکتر جعفر مهدوی، نماینده مردم کابل در دور شانزدهم مجلس نماینده رییس حزب ملت، در پاسخ به این جریانی که تازه شکل گرفته، نوشته است: «طرفداران حقوق زن بفرمایند که اولا؛ جمع شدن این جماعت مردان چقدر باعث بهبود وضعیت مردان این سرزمین شده که زنان از قافله مانده اند؟! دوما؛ فعالان زن هم بجز منافع شخصی شان، بیشتر از همین جماعت مردان؛ دغدغه حقوق زن نداشته اند. فلذا متاسفانه بودن یا نبودن یک زن تفاوتی در نتیجه ندارد!»
آیا به راستی بودن یا نبودن یک زن تفاوتی در نتیجه ندارد؟ چنانچه فوزیه کوفی، نماینده مردم بدخشان در دور شانزدهم مجلس نمایندگان، در گفتگویی به خبرنامه گفت: «مهم این است که چقدر باور به زنان در سطح بالای نظام وجود دارد، که متأسفانه دیده میشود چنین باوری در میان رهبران مرد در سطح بالای نظام وجود ندارد. رهبران مرد به این نتیجه رسیدهاند که بدون سیاسیون زن یا بدون برنامههای زنمحور نیز میتوان به امور مملکت رسیدگی کرد.»
جنبشهای زنان علیه دموکراسی مردانه
دموکراسی در سادهترین تعریف یعنی حکومت مردم یا حکومت مردمسالار که در آن ارادهی جمعی شهروندان تعیینکننده است. اما همین تعریف ساده نیز به لحاظ تاریخی زنان را از حیطهی شهروندان سیاسی که بر سرنوشت خویش حاکم باشد و حق تعیینکنندگی و تصمیمگیری داشته باشد، بیرون رانده و نادیده گرفته بود. بنیانگذاران دموکراسی زنان و بردگان را شهروند نمیدانستند و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را به این بخش از جامعه نمیدادند. اما اکنون در دموکراسیهای جهان مدرن آنگونه نیست؛ زنان همچون مردان از حقوق سیاسی مساوی برخوردار هستند و در کنار مردان از حق حاکمیت بر سرنوشت خویش برخوردار میباشند؛ که اینهمه را دموکراسی مردانه به زنان نداده، بلکه زنان با راهاندازی جنبشهای سیاسی و اجتماعی و همچنان فعالیتهای سخت و نفسگیر در نهایت وضعیت ایدهآل شان را ساختند و حق شان را گرفتند.
در افغانستان نیز جنبشهای زنان شکل گرفت و به لحاظ تاریخی دستاورهای نیز داشته اشت. اما. طبق معمول در افغانستان موج تغییرات و تحولات خیلی دیر میرسد و گاهی هم خیلی ضعیف و فاسد. با اینهمه، دو جریان دینی-مذهبی آهنگ تغییرات را در افغانستان کند نمود و جامعه را در حالت ایستا قرار داد و تا حدی هم به گذشته بُرد؛ نخست مجاهدین و پس از آن طالبان. این دو جریان بیش از همه علیه زنان بود و این بخش از جامعه را کاملاً در حاشیه بُرد و در کنج خانهها اسیر کرد. بر اساس ایدئولوژی نوبنیادگرایانهی امارت اسلامی طالبان، زنان حق کار کردن بیرون از خانه، حق رفتن به مکتب و دانشگاه، حق آزادی و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را نداشتند. اما از پس از طالبان روزنهی دیگری بر روی مردم افغانستان گشوده شد. این روزنهی جدید با عنوان «دموکراسی» برای زنان افغانستان بیش از همه این امید را خلق کرد که از خانه بیرون شوند، آزادانه کار کنند، درس بخوانند و در سیاستورزی نیز سهم فعال داشته باشند. چنانچه در سالهای نخست زن معاون رییسجمهور شد، زن وزیر شد، زن نماینده مجلس شد و همچنان در بخشهای مختلف دولتی در کنار مردان سنتی افغان ایفای نقش نمودند. اما پس از نزدیک به دو دهه عمر این دموکراسی، جنبش یا حرکتی توسط زنان شکل نگرفت که در روزهای سخت آدرس قوی برای زنان باشد. چنانچه با جدیتر شدن مسئله بازگشت طالبان به قدرت، بیش از همه زنان در حاشیه قرار گرفتهاند. چنانچه گفتگویی که با فوزیه کوفی داشتم، میگفت: «ما نتوانستهایم یک جنبش وسیع زنان را ایجاد کنیم که تأثیرگذار باشد. زنان در سطح سیاسی پراکنده و از همدیگر متفرق هستند. در بسیاری موارد اجندای سیاسی زنان توسط مردان تعیین میشود، و به شکل سنتی زنان در افغانستان حاضر هستند که رهبری یک مرد را بپذیرند، اما یک زن هر قدر هم از لحاظ سیاسی پخته، متعهد و صاحب دیدگاه سیاسی باشد، زنان دیگر حاضر نیستند که رهبری او را بپذیرند. متأسفانه این طرز دید مردسالارانه تنها متعلق به مردان نیست، بلکه در نزد زنان نیز وجود دارد.» با اینهمه، ناهید فرید، نماینده مردم هرات در مجلس نمایندگان، معتقد است که؛ حکمروائی مردانه به تاریخ پیوسته است
زنان و طالبان جدید
انگار طالبان بخش از تاریخ از آیندهی افغانستان نیز است. طالبان دوباره به صحنهی سیاست و مدیریت آینده رسمی قدرت برگشتهاند. پس از امضای توافقنامه صلح با آمریکا، این گروه اکنون روایت پیروزی را با خود دارند و شدت بخشیدن جنگ و خشونت، حکومت افغانستان را در وضعیت بد امنیتی قرار داده است. ایدئولوژی طالبان دگم و سخت است. انعطافپذیری در قبال مسایلی که با ایدئولوژی این گروه همخوانی نداشته باشد، وجود ندارد. تحلیلگران مطالعات اسلام سیاسی، در آغاز ظهور طالبان، این گروه را بنیادگرایان جدید عنوان داده بودند. بنیادگرایان جدید با سه مسئله مشکل بنیادی دارند. فلسفهی وجودی بنیادگرایان جدید بر علیه سیکولاریسم، مدرنیته یا ضدیت با غرب و زنان تعریف میشود.
طالبان جدید، که عبارت از نسل جدید طالبان و همچنان نمایندگان سیاسی طالبان که پس از رهایی از زندانها دوباره به صحنهی سیاست با رویکرد متفاوت بازگشتهاند، انگار با مسئلهی مدرنیته یا ضدیت با غرب در گفتگوهای سیاسی انعطافپذیری نشان دادهاند. اما مسئلهی سکولاریزیسم و زنان همچنان مشکلی اساسی شان است. طالبان در مجموع با زنان مشکل دارند. اما نگرانی اصلی از آنجایی است که در این گفتگوهای صلح، طرف دیگر که رهبران سیاسی و حکومت افغانستان قرار دارد، نیز با زنان مشکل اساسی دارند. بخش زیادی از رهبران سیاسی افغانستان در ایدئولوژی و عقیده فاصله زیادی با طالبان ندارند، بلکه تنها در نحوه توزیع قدرت و سیاست با همدیگر مشکل دارند. بنابراین، در چنین وضعیتی زنان بیش از همه آسیبپذیر هستند. با اینهمه، فوزیه کوفی، یکی از اعضای هیأت مذاکره حکومت افغانستان با طالبان، معتقد است که؛ «امروز نسبت به هر روز دیگر ضرورت حضور زنان در جامعه و سیاست احساس میشود. در گذشته همواره رهبران مرد تصمیمگیرنده بودند. اما امروزه به دلیل اینکه پیام حامل این نوع نشستها و تصمیمگیریهای مردمحور که فاقد حضور فزیکی و معنوی زنان باشد، در واقع نوعی تبانی با فکر طالبانی تلقی میشود. از سوی دیگر، در افغانستان نباید بحث حضور زنان را مختص به حضور فزیکی بسازیم، بلکه این مسئله ربط دارد به تمام آزادیها و ارزشهای که ما مکلف به دفاع از آنها هستیم. چنانچه اگر زنان امروز در صحنه حضور نداشته باشند، در آنصورت آیا رسانهها آزاد خواهند بود؟ آیا آزادی مذاهب، آزادی اجتماعات سیاسی و آزادیهای مدنی وجود خواهد داشت؟»
جهت مطالعه مقاله ها و اخبار سیاسی اینجا را ببینید.