اعلان جنگ به طور معمول گزینه آخر است. به علاوه، عقل سلیم حکم میکند که هیچکس نباید با دلایل واهی جان مردم خود را به خطر بیندازد. اما با نگاهی به تاریخ خواهیم دید که گاه، جنگهایی به بهانههای جزئی درگرفتهاند!
۱. جنگ کیکی
سالها بعد از اعلام استقلال مکزیک از اسپانیا، هنوز هم درگیریهایی رخ میداد و غالبا به آسیب دیدن داراییهای مردم مکزیک منجر میشد. یکی از افراد متضرر، شیرینیپزی فرانسوی نزدیک مکزیکوسیتی بود که از دزدیده شدن شیرینیهایش نزد دولت مکزیک شکایت کرد. دولت که مشکلات بزرگتری داشت اهمیتی به شکایت شیرینیپز نداد.
اما مرد فرانسوی که قاطعانه تصمیم گرفتهبود مشکل را حل کند، شکایتش را پیش دولت فرانسه برد. دولت فرانسه به مکزیک پیغام داد که باید خسارت شیرینیپز را جبران کند. و با رد درخواست دولت فرانسه از سوی مکزیک، مقدمات جنگ مکزیک و فرانسه در سال ۱۸۳۸ آمادهشد!
۲. جنگ بر سر خوک و چند سیبزمینی
تا قبل از سال ۱۸۵۹، بریتانیا و آمریکا در جزیره سنخوان که به لحاظ استراتژیک مهم بود، همزیستی مسالمتآمیز داشتند. تا اینکه روزی یک خوک از قسمت بریتانیایی جزیره به قسمت آمریکایی رفت و چون سیبزمینیهای یک مزرعه را خوردهبود توسط صاحب مزرعه کشتهشد.
صاحب خوک شکایت خود را پیش مقامات بریتانیا برد. کمکم اوضاع به هم ریخت و دو کشور با تمام قوا وارد جنگ شدند. هرچند در نهایت، با اقدام خردمندانه دریاسالار رابرت باینز که از دستورات مقامات بالا مبنی بر حمله سرپیچی کرد، جنگ خاتمه یافت.
۳. وقتی به اشتباه شتری را میکشی
وقتی رهبر قبیله تقلیبِ سعودی، شتری را که متعلق به رهبر قبیلهی دیگری بود و وارد قلمرویشان شدهبود، کشت، تصور نمیکرد که خودش قربانی انتقام شود و به قتل برسد. بعد از این حادثه جنگی چهل ساله میان این دو قبیله سرگرفت.
۴. سگ سر به هوا
یونان و بلغارستان همیشه با هم مشکل داشتهاند اما اوایل دهه ۱۹۲۰، اختلافاتشان اوج گرفتهبود. سال ۱۹۲۵، سگ بازیگوشی از مرز ردشده، وارد خاک بلغارستان شد. صاحب سگ که یک سرباز یونانی بود، چند قدم داخل محدوده بلغارستان شد تا سگش را بگیرد اما متاسفانه نگهبان بلغاری به او شلیک کرد.
حاصل بازیگوشی سگ این بود که هر دو کشور بلافاصله وارد جنگ شدند. در اثر این جنگ ۵۰ تن جانشان را از دست دادند!
افزودن دیدگاه