توسعه فرهنگی؛ پیش‌شرط توسعه سیاسی

توسطشکور نظری

آبان ۲۷, ۱۳۹۸ به روز رسانی : آبان ۲۷, ۱۳۹۸

سیاست، نخست، امری فرهنگی-اجتماعی است یا دست‌کم اگر هدف آن ایجاد دگرگونی‌های گسترده و پایدار باشد، باید بر فرهنگ بنا شود. نگاه مردم به سیاست، دارای اهمیتی بنیادی است. در واقعیت این فرهنگ سیاسی است که تعیین‌کننده ماهیت، هویت و سرنوشت سیاست و الگوهای اِعمال قدرت است. در گام بعدی و فراتر، امری معرفتی-شناختی و آکادمیک است. سیاست به مثابه دانش، نیازمند برخورد علمی-حرفه‌ای است. یعنی سرنوشت آن را به‌مثابه یک دانش انسانی، باید مراکز آکادمیک، دانشگاه‌ها و نهادهای تولید کننده دانش، تعیین کنند.

فهم مردم ما از سیاست، با توجه به مسأله عقب‌ماندگی (همه‌جانبه)، فهمی ابتدایی، سنتی و قومی است. جنس آگاهی سیاسی عمومی، پیشامدنی و قومیت‌محور و تبارگراست. این فهم، مدنی، حقوق‌بنیاد و برابری‌باور نیست. بنابراین، برای دستیابی به هدف توسعه سیاسی، باید پیشتر برنامه‌ریزی شود. تغییر از فرهنگ، آغاز شود که بر هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و نظام ارزشی ویژه استوار است. معرف الگوها، هنجارها، نقش‌ها و شکل‌دهنده و مشخص‌کننده مناسبات (متناسب با خود) است. در مرحله بعدی، بر توسعه علمی (این‌جا دانش سیاسی) دانشگاه‌ها، تمرکز و سرمایه‌گذاری شود.

وضعیت حاکم بر بازی‌های سیاسی، مناسبات قدرت و الگوی سیاست‌ورزی موجود‌‌ {درکشور}، فهم ‌چگونگی تحول قدرت در این جغرافیا و سازوکارهای اِعمال آن ضرورت به نقد و تحلیل الگوی سیاست‌ورزی دارد.

توسعه‌نیافتگی فرهنگ سیاسی، سبب شده است که شیوه‌ها و الگوهای سیاست‌ورزی چُنین افرادی (غیراجتماعی)، مبتذل، ناپاسخگو و غیرحرفه‌ای باشد. راهنما و نیروی محرّکه سیاست‌ورزی، به جای اینکه افکار عمومی، انتظارهای مردم و منافع و مصالح آنها باشد، انگیزه‌ها و منافع افراد/گروه‌هایی خاص است. در نبود افکار عمومی مطالبه‌گر و پرسش‌گر، سیاست‌مداران از بالاترین مرتبه‌ها تا پایین‌ترین‌ رتبه‌‌ها، به سیاست و منابع قدرت نه به‌مثابه اموری حرفه‌ای، کالایی عمومی-اجتماعی (از آن مردم، توسط مردم و برای مردم)، که چون کالاهای شخصی/قومی می‌نگرند. بر سر آن نزاع و آن را چون کالای شخصی/قومی مبادله می‌کنند و از آن برای دستیابی به منافع شخصی/قومی بهره می‌برند.

فرهنگ سیاسی موجود نمی‌تواند، بنیاد‌گذار سیاست مدرن در کشور باشد. جامعه‌ای با این فرهنگ سیاسی، نمی‌تواند خاستگاه نهادهای صنفی، احزاب، رسانه‌های خودبنیاد، آزاد و جامعه مدنی باشد. بدون این‌ها اساساً تولد سیاست‌/دولت مدرن و دموکراتیک، ممکن نیست. در نهایت، گذار از ابتذال موجود سیاست‌ورزی افغانی، بدون تحقّق این پیش‌شرط‌ها (توسعه اجتماعی بر بنیاد نظام ارزشی و فرهنگ دموکراتیک، سرمایه‌گذاری بر سیاست به‌مثابه دانشی آکادمیک) امری دست‌نیافتنی است

تنها جامعه دموکراتیک، می‌تواند خاستگاه دولت دموکراتیک باشد!

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *