صلح برای مردم هزاره افغانستان چه معنایی دارد؟

توسططاهره رحمانی

شهریور ۳۰, ۱۳۹۸ به روز رسانی : شهریور ۳۰, ۱۳۹۸

نویسنده: بسم الله علی زاده

نشر شده در الجزیره

در دوم سپتامبر، طالبان صمد امیری سرپرست ریاست کمیسیون مستقل حقوق بشر در ولایت غور در غرب افغانستان را ربوده و دو روز بعد او را به قتل رساندند. قتل بی‌رحمانه او به شدت در افغانستان و سرتاسر جهان محکوم گردید و سازمان عفو بین الملل آن را یک جنایت جنگی دانست.

اما برای جامعه مدنی و جوامع حقوق بشری که پس از سقوط رژیم طالبان ایجاد شده اند و به ویژه برای قوم هزاره که امیری نیز برخواسته از آن بود، این قتل، فراتر از یک جنایت جنگی بوده است.

از دست دادنِ نابهنگام یک مدافع جوان حقوق بشر به دست طالبان، اعضای جامعه افغانستان را در برابر این سوال قرار داد که آیا می توانند در کشور خود آینده‌یی داشته باشند که در آن حس آرامش، امنیت و توانمندی کنند.

مردم هزاره، فارسی زبان و غالبا شیعه مذهب بوده و عمدتا بومیان نواحی کوهستانی هزاره‌جات در مرکز افغانستان اند. آنان به دلیل قومیت و مذهب خود، تاریخ طولانی‌ی از شکنجه و آزارها را پشت سر گذاشته اند که به دهه 1890 میلادی بر می گردد.

آنان نه تنها به دست طالبان و شاخه خراسان داعش مورد خشونت قرار گرفته اند بلکه طی دهه ها از سوی دیگر گروه های قومی برجسته با تبعیض و خصومت های نهادینه شده روبرو بوده اند. به طور مثال، تا دهه 1970، قانون افغانستان هزاره ها را از بودن در حکومت، ثبت نام در دانشگاه ها یا داشتن هر نوع موقعیت با اقتدار ملی منع کرده بود. در دهه های بعد نیز قوانین تبعیض آمیزی تحت سلطه طالبان علیه آنان برقرار بود.

تحت حکومت حامد کرزی، رییس جمهور سابق، هزاره ها فرصتی برای بازپس گیری جایگاه خود در زندگی عمومی و سیاسی یافتند. در عین حال، آنها دستاوردهایی نیز در زمان حکومت تحت رهبری اشرف غنی داشتند اما به علت نمایندگی محدود در قدرت و برخی سیاست های ملی که توانمندی اجتماعی و سیاسی آنها را محدود می سازد، ناراض اند.

اما از زمان آغاز خروج نیروهای ناتو از افغانستان، نگرانی هزاره ها در مورد آینده شان عمیقتر شده است. تصمیم ایالات متحده مبنی بر گفتگو های مستقیم با طالبان، گروهی که به طور ویژه در خصومت با هزاره ها اند، این نگرانی ها را تشدید کرده است.

روند گفتگو ها میان طالبان و ایالات متحده هنگامی از بین رفت که دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده اعلام کرد که این گفتگو ها “مرده” اند. با این حال، هزاره ها هنوز در حاشیه اند زیرا می دانند که در شرایط کنونی، طالبان نقش مهمی در ساختن یک افغانستانِ پسا منازعه و جدید خواهند داشت. فراتر از آن، حکومت افغانستان کمتر متعهد به حفظ منافع هزاره ها در این فرایند بنظر می رسد.

اکنون، چشم انداز های صلح پایدار برای هزاره ها دور بنظر میرسد، دست کم به دو دلیل: خصومت عمیق طالبان با آنها و بی میلی یا ناتوانی حکومت افغانستان در امر طرح نمودن یک پلان مشروحِ صلح که در آن نگرانی ها و ترس آن در نظر گرفته شده باشد.

دلیل عدم اعتماد هزاره ها به طالبان

امیری در ولسوالی جلریز میدان وردک ربوده شد، شاهراهی که کابل را به هزاره‌جات-  ساحه 116550 کیلومتری- مراتع و بلندی هایی که هزاره ها به طور سنتی در آن زیست کرده اند وصل می کند.

هزاره ها در دهه گذشته از کمین ها، آدم ربایی ها و حملات کشنده بسیاری در این شاهراه که محل زندگی آنان را با قلب کشور وصل میکند و نام “جاده مرگ” را به خود گرفته است، رنج برده اند. بر اساس یک گزارش اخیر، از سال 2012 به این سو دست کم 108 نفر از مسافرین هزاره در این مسیر ربوده شده و به قتل رسیده اند.

هدف گرفته شدن هزاره ها از سوی طالبان محدود به ربودن های انفرادی و کشته شدن نیست؛ بلکه در عین حال، شامل خشونت ها در مقیاس بزرگتر و ارعاب، توهین و سوءاستفاده ها نیز می شود.

به طور مثال، در اواخر اکتوبر 2018، طالبان حملاتی را بر ارزگان خاص، منطقه هزاره نشین در ولایت ارزگان به راه انداختند که منجر به مرگ ده ها غیرنظامی و بیجا شدن دست کم پنجصد خانواده گردید.

در اوایل نوامبر، این گروه حملات خود را بر ولسوالی های مالستان و جاغوری شدت بخشیدند. در این حملات، 67 نفر به شمول 25 کماندوی ارتش افغانستان کشته و 70 تن دیگر زخمی شدند، این در حالی است که براساس گفته های یک عضو هیات حقیقت یاب دولت، حدود شصت تا هفتاد درصد از مردم ساکن در نواحی تحت حمله قرار گرفته شده، بیجا گردیدند.

این حملات یادآور قساوت های طالبان علیه این مردم در دهه 1990 بود. از 1998 تا 2001، طالبان دست کم سه قتل عام مستند را علیه این گروه قومی مرتکب شدند.

در آگست 1998، طالبان دست کم 2000 غیرنظامی را در شهر مزار شریف در شمال کشور که ساکنان آن از چندین قوم اند، به قتل رساندند که اکثریت آنها هزاره ها بودند. دو سال بعد در ماه می 2000 این گروه ده ها هزاره را در رباتک کشتند. در جنوری 2001 یک قتل عادم دیگر توسط اعضای این گروه در ولسوالی یکاولنگ در ولایت بامیان انجام شد.

این کشتار های جمعی که گواهی از خصومت ریشه دار طالبان در برابر هزاره ها است، در عین حال نشان می دهد که اگر این گروه به قدرت بازگردد، با این اقلیت قومی چه رفتاری خواهند داشت.

در حالی که در وضعیت کنونی، به ویژه پس از فروپاشی گفتگو های صلح با ایالات متحده، این عقب‌گرد بعید بنظر میرسد، با این وجود مسلم است که اگر زمانی این منازعات به پایان برسد، طالبان در تصمیم گیری برای پیکربندی دولت آینده حرف هایی برای گفتن خواهند داشت.

حکومت افغانستان که ادعا دارد به طور فعال برای شروع گفتگو های بین الافغانی کار می کند کمتر نگران چگونگی گذرانِ این گروه های قومی و به ویژه هزاره ها، پس از توافق صلح با طالبان است.

طرح صلحِ حکومت افغانستان صلح را تحقق نمی بخشد

در بیست و هشتم فبروری 2018 رییس جمهور غنی پیشنهاد کرد که “بدون هیچ پیش شرطی” طالبان را به عنوان یک گروه سیاسی مشروع به عنوان بخشی از یک فرایند سیاسی به رسمیت می شناسد؛ امری که به باور او می توانست منجر به گفتگو های صلح میان افغانی شود. نه ماه بعد، در بیست و هشتم نوامبر، او نسخه یی از برنامه ی صلح خود را در کنفرانس ژنیو در مورد افغانستان به جامعه جهانی ارائه داد.

این بار پیش شرط هایی را تعیین کرد: حقوق و وجایب تمام اتباع طبق قانون اساسی باید رعایت گردد؛ قانون اساسی سال 2004 باید پذیرفته شده و هر نوع اصلاحیه در آن باید از طریق میکانیزم های قانونی وارد گردد؛ نیروهای ملی دفاعی و امنیتی افغانستان و خدمات ملکی باید حفظ گردند؛ و هر گروه مسلح مرتبط با شبکه های تروریستی، نهاد های جنایی بین المللی یا دیگر بازیگران دولتی یا غیردولتی که به دنبال نفوذ در افغانستان اند باید از پیوستن به این پروسه سیاسی منع گردند.

حامیان رییس جمهور غنی و تیم او مباهات می کردند که این “پلان بزرگ” نه تنها صلح بلکه “عدالت، برابری و توسعه” را نیز به میان خواهد آورد. تمامِ طرح صلح بر مبنای حفظ نظام جمهوری است، نه تبدیل کردن آن به امارت، که طالبان تقاضایش را دارند.

با این حال، این امر تا حدودی نمیتواند توزیع عادلانه قدرت، منابع و فرصت ها را تضمین کند. یک جمهوری در برابر اقلیت ها، رسانه ها، نهاد های جامعه مدنی و فرایند های دموکراتیک می تواند سرکوبگر باشد. مثال هایی از این دست را میتوان در همسایگی های افغانستان دید-ایران و چین تنها دو نمونه بارز اند.

علاوه بر این، بسیار سوال های اساسی که پایداری هر توافق صلح، چشم انداز های هر نوع مشارکت سیاسی منصفانه و عادلانه و توسعه متوازن را تعیین کند، در این طرحِ پیشنهادی ذکر نشده بود.

افغانستان از لحاظ قومی یک کشور متنوع است، اما وضعیت کنونی دولت در امر مشارکت مساویانه سیاسی، توسعه و ثبات برای تمام گروه های قومی به ویژه هزاره ها، چنانچه در قانون اساسی سال 2004 نیز تصریح گردیده، ناکام بوده است. قانون اساسی فعلی علاوه بر دارا بودن دیگر مشکلات، صلاحیت های بسیاری را نیز به دولت مرکزی داده است و به ولایت ها و ولسوالی ها حق انتخاب مقام های محلی، تعیین اولویت های توسعع ای و آماده‌سازی بودجه شان را نمی دهد.

بنابراین، یک طرح صلحی که پیشنهاد حفظ وضع موجود را کند و جا دادن طالبان در سیستم موجوده به سادگی، نتیجه یی جز قربانی شدن بیشتر اقلیت ها، که هزاره ها اولین آن هستند در قبال نخواهد داشت.

علاوه بر آن، طرح صلح غنی در عین حال در امر حمایت از هزاره ها و دیگر گروه هایی که یحتمل حتی پس از پایان یافتن خصومت ها میان حکومت افغانستان و این گروه مسلح به صورت رسمی، از سوی طالبان هدف قرار می گیرند، نیز ناکام است.

مسیر پیشِ‌رو

گفتگوها میان ایالات متحده و طالبان شاید “مرده” باشد اما به طور قطع هیچ توافق ایالات متحده-طالبان صلح پایدار را برای افغانستان به ارمغان نخواهد آورد. تنها گفتگوهای بین الافغانی میان طالبان، حکومت افغانستان و دیگر احزاب افغانی می تواند آینده کشور را معین کند.

برای اینکه چنین گفتگو هایی بتواند منجر به صلح و ثبات پایدار در افغانستان شود، باید توافق هایی در مورد تمرکز زدایی و توزیع قدرت در سطح ولایات و ولسوالی ها، مشارکت سیاسی مساویانه‌ی همه گروه های قومی، عدالت اجتماعی و یک طرح اقتصادی برای توسعه متوازن را نیز شامل گردند. این امر تضمین خواهد کرد که تمام گروه های قومی و دینی خود را در شرکت در زندگی سیاسی افغانستان به طور مساویانه توانمند احساس نمایند.

چنانچه تاریخ نشان داده است، رژیم ها و قوانین اساسی بسیاری که این کشور پس از سقوط نظام شاهی در سال 1973 دارا بوده است در حفظ صلح و ثبات ناکام بوده اند زیرا به این مسایل نپرداخته اند.

رهبری کنونی افغانستان فرصت این را دارد تا افغانستان را از دایره خشونت و درگیری بیرون آورده و تاریخ سازد. اما برای این کار، لازم است تا با دقت به خواست های تمام شهروندان افغانستان به شمول جوامع ستم دیده یی چون هزاره ها گوش کند. تنها در این صورت است که می توان طرحی را ارایه داد که بتواند راه را برای صلح و ثبات هموار کند.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *