دیروز پنجشنبه(16 حوت) ساعت 9 صبح با یکی از خانمهایی که موفق به دریافت بورسیه فولبرایت شده، قرار ملاقات داشتم و زودتر از هر زمان دیگری به دفتر رسیدم.، مشغول دیدن صفحات مجازی و مرور اتفاقات روز گذشته بودم که موبایلم زنگ زد، شماره جدید بود و فکر اینکه حتما “فائزه ناصری” است، جواب دادم. صدایی کاملا جدی و محکم سلام کرد و با بردن اسمم و معرفی خودش گفت که امروز در راهبندان “دشت برچی” گیر کرده و مجبور است پیاده بیاید و احتمالا چند دقیقهای دیرتر از وقت برسد. من نیز با گفتن آدرس دوباره و جمله منتظرت هستم، تلفن را قطع کرده، برای رسیدنش منتظر ماندم.
بعد از نیم ساعت رسید؛ وقتی به استقبالش رفتم، دختر خانمی قدبلند با کت سیاه و لباسی آبی وارد شد. پس از سلام و احوال پرسی، شروع کردیم به صحبت کردن در مورد زندگی و فعالیتهایش…
تولد و راه طولانی تحصیل
متولد کابل است، مکتب را نیز در این ولایت تمام کرده و در سال 1385 از مکتب فارغالتحصیل شده است. مانند بسیاری از دانشآموزان در پی کامیاب شدن و راه پیدا کردن به دانشگاه کابل، امتحان کنکور را سپری کرده و در رشته کیمیا قبول شده است.
او نیز همانند بعضی همسالان و هم دورهییهایش وقتی تصمیم گرفت امتحان کنکور را پشت سر بگذراد، رشته مشخصی مد نظرش نبود، اما در همفکری با همکلاسیهایش، رشتهای را پذیرفت که هم بیشترین جذب را در کنکور سراسری افغانستان داشت. خود او نیز به این رشته علاقه زیادی پیدا کرده بود، و در نهایت موجب قبولی او در دانشگاه شد.
سال 1385، سالی بود که رشته کیمیا یک دیپارتمنت از دانشکده ساینس بود درحالی که اکنون یک دانشکده مستقل و خیلی مهم است.
فائزه رشته کیمیا را رشتهای شیرین و دلچسب میداند؛ برخلاف دوران مکتب که از این مضمون هیولایی برای خود ساخته بود که هیچ دانشآموزی به آموختن آن رغبتی نداشت، اما اکنون این رشته در نظر این دختر جوان خیلی دلچسب میآید.
هرچند فائزه ناصری یکی از دختران سختکوش و درس خوان صنف خود بوده است اما تعبیری که از مضمون کیمیا میشد شاید در آن زمان گاهی او را نیز هممانند دیگر صنفیهایش به ترک صنف و آوردن بهانههای مختلف وسوسه کرده باشد تا از خواندن و مطالعه این مضمون درسی سرباز زند، ولی او در دانشگاه چنین فکر نمیکرد. رشته کیمیا به یکی از مورد علاقهترین درسها برای او مبدل شد که دوست داشت بیشتر از آن بداند و در این بخش خبره باشد. فائزه دوست داشت در بخش کیمیای صنعتی و به خصوص بخش کیمیای هستهای کار کند.
اما سالی که فائزه سند لیسانس خود را از دانشگاه به دست آورد(1389)، همزمان با تاسیس سازمان هستهای افغانستان بود که ورود به آن بس دشوار بود و به گفته خودش، گذشتن از آن همچون گذشتن از هفت خوان رستم مینمود.
فائزه ناصری در نقش معلم
فائزه پس از به دست گرفتن مدرک کارشناسی رشته کیمیا، بیکار ننشسته و به تدریس روی آورد. او مدت شش سال در مکتب تدریس کرده و به عنوان معلم نیز فعالیت کرده است.
او رشته کیمیا را تنها رشتهای نمیداند که قرار است فقط معلم آن باشد، بلکه به خبرنامه گفت: “کیمیا نه تنها میتواند شغل معلمی را برایت به ارمغان آورد، بلکه با گرفتن تخصص و مهارت بالاتر، میتوانی در شرکتهای بزرگی کار کنی و در اخیر کسی که تخصص خود را از چنین رشتهای که شامل کیمیای صنعتی یا تکنالوژی میشود، به دست آورد، به او مهندس کیمیا یا انجنیر میگویند”.
باور و منطق صحبتهایش بر اساس مطالعاتی بود که میتوانستیم از انتخاب کلماتش درک کنیم. او به این عقیده بود که “ما به مهندسینی این چنین نیازمندیم تا کشوری پیشرفته داشته باشیم”.
خانم ناصری اول نمره دوران تحصیل خود در دانشگاه کابل بوده که در آموختن این رشته، درخشیده است.
فائزه همچنان معلم خوبی نیز بوده که توانسته به سهم خود، چهره بهتری از رشته کیمیا را به دانشآموزان نشان دهد.
او از خاطرات دوران تدریسش گفت: “روزهای اول که به صنف میرفتم، شاگردان با خمیازه از من استقبال میکردند، زیرا نام کیمیا یک نام خستهکنند بود، ولی پس از دو سه ساعت درسی، شاگردان علاقهمند میشدند و صنف کیمیا برای آنان دلچسب شده بود.”
هرچند این حس رضایت در مرور خاطرات دوران معلم بودن، در کلمات او کاملا واضح است، اما چیزی که او را به فکر تغییر جهت میاندازد، حس توانایی بیشتر در مسیر دیگری است که میتواند راهی باشد تا با آن تغییر بزرگتری را در جامعه پدید آورد.
فائزه دریافت که موفقیتاش در دوره تدریس و معلمی به دلیل استفاده از تکنیکهای موثر تدریس بوده است که توانسته توجه بسیاری از دانشآموختگان را به خود جلب کند. به همین دلیل در جستجوی رشتهای بود تا با آن به “شاگردان کمک کند که یادگیرندههای بهتری باشند و با آموزگاران همکاری کنند تا یاددهندگان موفقتری باشند” و در نتیجه روانشناسی تربیتی را انتخاب کرد.
تغییر مسیر آرزوها
اما خوب باید بدانید تغییر رشته پس از دریافت مدرک لیسانس در افغانستان قابل قبول نیست و شما باید مدرک ماستری یا کارشناسی ارشد خود را نیز از رشتهای بگیرید که کارشناسی خود را تمام کردهاید. آنچه برای این موضوع مهم است، مطالعات مبانی است که برای دوره کارشناسی ارشد شما، در دوره لیسانس مورد مطالعه قرار میدهید تا در دوره ماستری به مشکلات کمتری برخورد کنید.
او با دلایل مختلف سعی در تغییر رشته خود از کیمیا به رشته روانشناسی تربیتی کرد که با مشکلات زیادی مواجه شد، اما بازهم به عقیده این خانم جوان، هیچ چیزی غیرممکن نیست. او با درک شرایط تحصیلی در افغانستان سعی کرد بورسیه خارج از کشور را به دست آورد که در گیر و دار این سرگردانیها، با بورسیه فولبرایت آمریکا آشنا شد.
اما در این میان، این تغییر مسیر برای برنامه زندگی فائزه، از او 5 الی 6 سال زمان برد تا بتواند با گرفتن کورسهای خصوصی، مطالعات شخصی در ارتباط به رشته روانشناسی، زمینه تحصیل خود را در خارج از کشور مهیا کند. همین مورد باعث شد، در میانه این زمان با بورسیه آمریکا آشنا شده، تلاشهای خود را برای کسب این بورسیه بیشتر کند.
او همه توانش را برای بورسیه فولبرایت به کار برد و پس از درخواست برای تحصیل در رشته روانشناسی بخش ماستری، تلاش زیادی نمود.
اما در این بین چالشهای زیادی وجود داشت که فائزه از یکی از آنها، عدم شفافیت در پروسهها یاد کرد اما او در گیرودار این مشکلات و با انجام تلاش و پشتکار هر روزه خود توانست از بین بورسیههایی که هیچ وقت توانایی و لیاقت او را مدنظر نگرفته بودند، اما شانس آشنا شدن با بورسیه فلبرایت او را در مسیر آرزوهایش قرار داده و به آمریکا برای ادامه تحصیل فرستاد.
تجربهای متفاوت از افغانستان
فائزه پس از قبولی در بورسیه، تازه اولین قدم را برای بارور کردن درخت آرزوهایش برداشته بود و در این مسیر خیلی سدها و سنگریزههای دیگر نیز پیش پایش بود تا آنها را دانه دانه از میان بردارد.
او هم دختر افغانی بود که شاید پس از 20 سال یا بیشتر، از آغوش گرم خانوادهاش به کشور و فضای جدیدی پا گذاشته بود؛ به دنیایی که همه چیزش جدید بود؛ از کوچهها و خیابانها تا رفتار و چهرههای آدمها، همه متفاوت بودند.
فائزه اوایل سکونتش در آمریکا فشارهای زیادی متحمل شد؛ او باید با فضای جدید خو میگرفت و همچنان با دلتنگی خانواده نیز کنار میآمد که همه اینها، سخت و طاقتفرسا به نظر میرسید. این دختر جوان به تنهایی و با یادآوری هدفهای آینده و چشمهای انتظاری که برای موفقیت او خیره بودند، همه این سختیها را به جان خریده و دوره تحصیل ماستریاش را با موفقیت به پایان رسانید.
هرچند شاید تصور ابتدایی او و همه دانشجویان از دانشگاه عالیرتبه آمریکا، چیزی فراتر و بزرگتر از افغانستان بود و شاید در آنان حس ضعف و کمبود را به وجود میآورد، اما با ورود به این محیط، هرچه به تصویر کشیده بودند، محو شده و باعث شد این دانشجویان نیز خود را هم ردیف دیگر دانشجویان آمریکایی ببینند و به درجه A از فولبرایت آمریکا فارغ شوند.
فائزه در دنیای زندگی در آمریکا، دو تغییر بزرگ را در خود دید و توانست میان زندگی حرفهای و شخصیتی، موازینی را ایجاد کند که هر دو در یک سطح و با یک اهمیت، رشد نمایند.
فائزه ناصری، زمانی که در سال 2016 موفق به کسب بورسیه شد، مسیر آینده خود را تعیین کرده بود و اکنون نیز این برنامه را ادامه میدهد که به صورت ویژه روی سه بخش استراتژی تدریسی، استراتژی یادگیری، و شیوههای فرزندپروری متمرکز میباشد.
او به دلیل اینکه سال تحصیلیاش با دوران بارداری او برابر شد، با گرفتن کردت بیشتر درسی، برنامه دو ساله درسیاش را در یک سال تمام و در آگست 2017 سند ماستری خود را به دست آورد.
باید به آینده خوشبین بود
فائزه پس از سپری کردن دوران تحصیل در آمریکا، دوباره به کشور برگشته و پس از مدتی دوباره وارد کار اصلی خود شده و در انجمن تعلیم و تربیه مشغول شد.
او از تغییراتی که در درون جامعه افغانی آمده است، خوشبین بوده و میگوید: “به عنوان یک شهروند افغانستان و یک زن، وظیفه خود در قبال جامعه و خانوادهاش را انجام خواهم داد و از این خوشحالم که هر روز به جمع علمآموختگان و متخصصین داخلی کشور افزوده میشود تا بتوانیم تغییر بزرگتری داشته باشیم.”
حامی این خانم جوان در مسیر طولانی زندگیاش، افراد زیادی بوده که پدر و همسرش نقش پررنگتری دارند.
او همچنان که از وضعیت کنونی و از آمدن صلح ابراز نگرانی میکند، اما از تغییر حاصل شده و پیشرفت زنان کشور خد راضی است و عقیده دارد که میشود از مشکلات گذشته و آیندهای بهتر از امروز داشت. او نیز میخواهد به عنوان یک معلم، وظیفه خود را برای ایجاد صلح به خوبی انجام دهد تا افراد متفاوتتری وارد جامعه کاری افغانستان شوند.
فائزه خود را در آینده زندگیاش، استاد دانشگاهی میبیند که پشت میز کلاس نشسته و به دانشجویان مشتاق یادگیری، چون دوران خودش، چیزهای جدیدی میآموزد.
افزودن دیدگاه