در بهار قاصدکها در سراسر اسلامآباد جستوخیز میکنند، و شعاع زردرنگ خورشید روی سبزهزارها میدرخشد. در یک روز یکشنبه بعد از باران دلپذیر، هوای گرم و عطر و بوی شگوفهها در «شکرپریان»(پارکی در اسلامآباد) میپیچد. موسیقی به بازدیدکنندگان در ورودی «لاک ویرسا» در منطقهای پوشاندهشده، خوشآمد میگوید و مردم گردهم میآیند تا در مسابقه موسیقی آزاد با یک گروه از نوازندگان رقابت کنند.
یک مرد زمزمه نادرست موزیک انتقادی «تری بینا یون گهیران» را به پایان میرساند. همزمان با اینکه صدای او خیلی بلند است، به آسانی میشد تصور کرد که «مسعود رنا» دوباره زنده شده است. زنی با اجرای بینظیر آهنگ «سن وی بلوری آخ والیا» تمام بینندگان را به شور میآورد. یک پسر جوان که چیزی از موسیقی نمیداند، شعری از روزهای مکتباش داشت: «لب پای آتی هیه دوا». این تأثیر عجیب داشت و این آهنگ با لهجه غلیظ اردو نواخته شد. نوستالژی برای از «لالی وود» از دست رفته بر مردم سایه افکنده است، و یا این اشتیاقی است برای پاکستانی که از دست رفته؟!
برای دیگران، این اشتیاقی برای تعلقات است. کمی جلوتر، در مرکز رسانهها که با نقاشیهای دیواری از «نوازندگان محلی لُنگیپوش» در حال اجرای موسیقی سنتی مزین شده، کنسرت داخل سالون در حال شروع شدن است. پوستر نصب شده بالای استج میگوید که «اوماغ آزرگی» با «عباس نشاط»، یک نوازنده جوان هزاره. صورت با نشاط کودکان هزاره و هدایایی تزیینشده با رنگ نقرهیی بر روی صحنه حضور دارد. دختران جوان برای گرفتن سلفی دست به مبایل هستند، لباسهای آنان با دامنهای سبز با ترکیب گلهای سرخ و ارغوانی است، مثل اینکه تکهیی کوچک از بهار را به سالن آورده باشند، اما برای جمعیتی که اینجا گردهم آمده، این کنسرت بیشتر درباره هویت است.
«فاطمه عاطف»، فعال اجتماعی و کسی که این مناسبتها را برای نمایش فرهنگ هزارهها، دورتر از خانه خود و در کویته برگزار میکند، میگوید که بحران هویت بزرگترین مشکلی است که در برابر هزارهها قرار دارد… او توضیح داد: «ما با یک انزوای اجتماعی روبهرو هستیم که تلاش ما را برای متحدسازی اقوام ناامید میکند. اولین چیزی که افراد بعد از ملاقات با ما میپرسند، این است که آیا شما چینی، جاپانی یا کوریایی هستید؟ همانطور که ما هویت خودمان را نداریم، برای دیگران نیز اشتباه به وجود میآوریم».
عاطف میگوید، ویژگیهای مغولی هزارهها، تهدیدی برای اجتماع آنها که در کویته حضور دارند، است؛ جایی که اکثریت هزارهها در آن زندگی میکنند. او میگوید که کشتهشدن هزارهها که شیعهمذهب و مسلمان اند، در خشونتهای فرقهای، به هزاران نفر رسیده و هیچ اتفاقی نمیافتد. آخرین قتل هدفمند یک مرد هزاره در کویته در روز 4 مارچ گزارش شد.
در تصور پاکستانیها، هزارهها با عزاداریهای بیپایان و پاکسازی فرقهای و قومی تعریف شدهاند؛ تظاهرات خانوادههای قربانیان در زمستان یخزده که از دفن کشتهشدهها امتناع میکنند! عاطف میگوید تمام اینها زمانی تغییرپذیر است که تهدیدها به پایان برسد، اما مناسبتهایی مانند لاک ورسا به معنای اجازه دادن به مردم برای شناختن جامعه هزاره و فرهنگ آنها است. او میگوید: «برای ما لحظات شاد خیلی کمیاب است و احساس ما این است که ما تنها در سوگواریها با هم هستیم. اگر سوگواریها بخش تاریک ما است، این تصویر روشن ما میباشد».
از بعد از ظهر، سالون به آرامی از خانوادههای هزاره پر میشود. اشتیاق خارجیها به قطعههای محلی کم است و در این کنسرت، تعداد کمی از جوانان اقوام دیگر حضور دارند. آن اشتراککنندگان دوستان هزارهها هستند که در مرکز پاکستان زندگی میکنند و درس میخوانند. آنها دعوت به رقص میشوند، اما در این رقص نیز تا حد زیادی جمع قومی و مربوط به برگزارکنندگان حضور دارند.
هنوز هم عاطف دلسرد نشده است، یا شاید او و دیگران در اینجا نمیتوانند با توجه به چشماندازهای مبهمی که دارند، دلسرد شوند. عاطف میگوید: «این تنها وقتی است که شما یک شوک ببینید، مثل چیزی که ما در سال ۲۰۱۳ دیدیم(زمانی که صدها هزاره در حملات انتحاری و بمبگذاریها کشته شدند) که آنها حمایتهایی از تمام مردم را دریافت کردند و ما متوجه شدیم که باید به سراسر کشور(پاکستان) پیامرسانی کنیم». تلاشهای او زمانی که لاک ورسا، مجموعه تصاویر هزارهها را در ماه می ۲۰۱۷ در موزیم میراث فرهنگی به نمایش گذاشت، تقدیر شد.
همانطور که کنسرت به پایان خود نزدیک میشود، «عقیله بطول»، یک دانشجوی جوان هزاره، به شرکتکنندگان گفت: «شاید ما در اقلیت باشیم، اما مشارکت ما در کشور بزرگ است». او بعضی از آنها را نام برد: «گلثوم هزاره» یک قهرمان کاراته که در مسابقات بینالمللی از کویته شرکت کرد و برای پاکستان مدالهای زیادی آورد؛ «حیدرعلی» بوکسور کشتهشده، کسی که مدال طلای کشورهای مشترکالمنافع را به دست آورد؛ «موسی خان»، جنرال، «جلیله حیدری»، قاضی مشهور، «رقیه هاشمی» یک سیاستمدار، خلبانهایی مانند «فرحت»، «شبیر»، «حسین» و «سایره بطول»، و مردان زیادی در ارتش.
تنها وقتی که او از اعضای(هزاره) ارتش به عنوان شهید صحبت میکند، متوجه میشود که او به مردگان هزاره اشاره میکند. اینکه آیا آنها در خط نبرد کشته شدهاند و یا در کشتارهای فرقهیی، خود سوال دیگری است که بیپاسخ میماند.
با این حال «نشاط» بینظیر روی استیج میرود. در گروه موسیقی او پشتون ربابنواز، آهنگ «ملاممد جان» را مینوازد تا مجلس را گرم سازد. مردان پنجابی و بلوچ آلات دیگر موسیقی را مینوازند؛ آهنگی که فرهنگهای متفاوت ما را به هم گره میزند، و در این میان، پسری تنها در میدان میرقصد.
منبع: داون
نویسنده: اورنگزیب خان