“در سردی زمستان دو عاشق و دلباخته از دو قوم و مذهب متفاوت دختر پشتون و پسر هزاره از منطقه خودشان به دل کوهها پناه بردند. سرمای زمستان پای برهنه آن دو دلداده را برده بود و در کنار آن طالبان به هر گوشه دنبال آنها بودند و به منطقه ما آمده بودند و با تهدید از بزرگان خواسته بود که در بدل آن دخترعاشق، دختری به خانواده پدری او بدهد. آن ها با هزار و یک درد و گرفتاری سر دچار بودند. اما هرگز از همدیگر شان منصرف نشدند و با همیاری، همه مشکلات را حل کردند. اما اینجا وضع ما خیلی بهتر از آن ها بود و از آن دو الهام میگرفتم.”
این بخشی از سخنان نورعلی نوری است. نوری که در نور ملایم کافه منتظر نامزدش نشسته و در شوق استقبال از معشوقش بیتاب است. نورعلی نوری و نظیفه رحمتی دانشآموختگان رشته خبرنگاری دانشگاه کابل به تاریخ ۲۰ جدی امسال مراسم نامزدی شان را به گونه ساده در خانه خانم رحمتی برگزار کردند و پیوند شان را در حالی رسمی کردند که دوستان شان راضی به این پیوند نیستند و با آنها شدیدا مخالفت می کنند.
آقای نوری میگوید: «آدم بدون عشق نمی تواند زندگی کند. این را من در وجود خودم حس کردم. من از لحظه های که بدون دوست داشتن کسی تباه کردهام، حسرت به دل دارم و با خودم تمنا میکنم کاش از بدو تولد صد جان بیشتر او را دوست میداشتم و حالا شادم که او را دارم.»
نورعلی نوری که به تازگی با دختری که به گفته خودش او را صد جان بیشتر میخواهد و دوستش دارد، نامزد شدهاست. او چهار سال را برای رسیدن به معشوق اش پیموده است و به گفته خودش لحظاتی سخت و دشواری که گذر هر ثانیهاش به درازی یک قرن بوده است.
تعریف احساس سرکش
نورعلی نوری شهروند شهرستان ولایت دایکندی است. او در سال ۱۳۹۲ وارد دانشکدهی خبرنگاری دانشگاه کابل شد و سال گذشته تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی در این دانشگاه به پایان رساند.
آقای نوری میگوید: «همان سال اول، بدون شناخت و انتخاب، حس تعریف ناشدهای در درونم زبانه میکشید. از شادی و سرحال دیدنش شاد میشدم و میخواستم او شاد باشد.» او اضافه میکند با کنجکاویهای بسیار سرانجام به نقطهی تشخیص میرسد و احساسش را نسبت به دختری که همیشه شادی او را میخواسته تعریف میکند و به این نتیجه میرسد که او را دوست دارد.
او اضافه میکند: «دلم بدون اختیار خودم رفته بود. من تلاش میکردم او را بشناسم و بعدها معلوم شد که با هم نه تنها اختلاف قومی داریم، بلکه با هم اختلاف مذهبی نیز داریم، اما با این حال….»
او میگوید که با وجود اختلاف قومی و مذهبی نه تنها که خودش را قانع نمیتواند که او را دوست نداشته باشد، بلکه هر روز از پیش به او شیفتهتر گردیده بود.
ابراز علاقه و سکوت چهار ساله
نظیفه رحمتی دختر دلربا و حکمفرمای قلب نورعلی نوری، همکلاسی او بوده است. رحمتی تاجیک و سنی مذهب است و بعد از فراغت از دانشگاه در یک رسانه خصوصی کار میکند.
نورعلی نوری میگوید: «بعد از آن که شناخت پیدا کردم و تفاوت مذهبی و قومی را هم میدانستم، خودم را قناعت داده نتوانستم و تصمیمگرفتم که به خودش بگویم که دوستش دارم و بعدش به او بماند که در پاسخ این دوست داشتنم او چه تصمیمی میگیرد.»
او میگوید که خیلی میترسیده که بعد از گفتن او را برای همیشه از دست ندهد: «میترسیدم که با ابراز علاقهام به او. او را برای همیشه از دست بدهم، ترسی که آرامش را برای من حرام کرده بود و سرانجام بر آن غلبه کردم و تصمیم گرفتم که به او واقعیت را بگویم.»
او به سختی تلاش می کند که راهی را برای بیان احساس اش بیابد: «باید او را آگاه میکردم و در جستجوی راهی بودم که بتوانم به رحمتی بگویم که نسبت به او چی حسی دارم و در کنار آن، او از این ابراز علاقه آسیب نبیند.»
نوری اضافه می کند که در جامعه سنتی مثل افغانستان، هراس از این داشته که با ابراز علاقهاش حتا مانع تحصیل او در دانشگاه شود: «می توانستم در سر راهش بیاستم و یا به کافهای دعوت میکردم و یا حتا در مقابل دیگران میگفتم که دوستش دارم. اما با خودم فکر کردم مبادا موجب آزار و یا خجالتش را فراهم آورم. با تمام ترسها تنها راهی که میتوانستم بدون خلق مزاحمت برایش ابراز علاقه کنم دادن پیام به نظیفه بود که بعد از اطمینان حاصل کردن که او خودش گیرنده آن است. گفتم و همین ابراز علاقه سکوت دست کمچهار سال نظیفه را در پیداشت.»
نورعلی میگوید که حداقل کاری که در آن زمان میتوانسته با حفظ حرمت و احترام و بدون خلق مزاحمت آگاه ساختن خانم رحمتی بوده و او باید بعد از آن تصمیم میگرفته است.
او اضافه میکند: «نظیفه بعد از آن که مطمین شد و واقعیت را فهمید. به من گفت که آنچه را که تو میگویی نا ممکن است. دیگر سخنی نگفت و بعد از آن چهار سال سکوتش را به دنبال داشت و برایم خیلی سخت گذشتهاست. اما به تصمیم خانم رحمتی احترام داشتم.»
خدا حافظی که بهار را نوید داد
نورعلی نوری میگوید که چهار سال دانشگاه با سکوت همدورهای که عاشقش بوده، تمام شد. او اضافه می کند: «چهار سال دانشگاه با احترام گذاشتن به تصمیم خانم رحمتی در سکوت پایان مییافت و روز آخر دانشگاه بعد از دفاع پایاننامه زمان خداحافظی بود. به خودم جرات دادم و نزدیکش رفتم. بار دیگر برایش تذکر دادم که سکوت چهار سالهاش برای منصرف کردنم، سود نداشته و هر روز بیشتر از پیش در دلم جا باز کرده است و دوست داشته شدنش را از دلش بیرون نمیکند و اجازه دهد که حداقل اجازه دوست داشتنش را داشته باشد.»
نوری اضافه میکند در حالی که حرفهایش به پایان رسیده و خداحافظی میکرده در کمال ناباوری خانم رحمتی به او میگوید که در این رابطه با خانوادهاش صحبت خواهد کرد.
او میگوید: «با آن که خیلی دوستش داشتم و به تصمیمش احترام داشتم. چهار سال گذشت روز آخر در حال که راهی خانه بود. خداحافظی کردم، اما در کمال ناامیدی نظیفه رحمتی به من گفت با خانوادهاش در مورد من صحبت خواهد کرد و منتظر تصمیم آنها خواهد شد و در ادامه شماره تماسش را گرفتم و منتظر بودم.»
چیزی ناممکن نیست
روایت خانم رحمتی از مجموع این سال ها جالب است. او میگوید: «بعد از آن که از احساس نوری در مورد خودم با خبر شدم و در ابتدا جواب رد دادم، اما در ادامه در طول چهار سال با خودم درگیر بودم و فکر میکردم و تلاش داشتم نوری را بشناسم و در نتیجه همین شناخت من او را بدون آن که خانوادهام بشناسد، با تفاوت قومی و مذهبی پذیرفته بودم.»
نظیفه رحمتی دختر خانم ۲۳ ساله افغان، دانش آموخته رشته خبرنگاری دانشگاه کابل است که در یک خانواده ده نفری بزرگ شدهاست. سه خواهر و پنج برادر دارد. او از تبار تاجیک بوده و سنی مذهب است. شهروند ولایت لوگر می باشد که از چندین سال به این سو در شهرکابل زندگی میکند. مادر خانم رحمتی آموزگار در یکی از مکاتب شهر کابل است و پدرش کارمند دولت افغانستان می باشد.
خانم رحمتی در باره چالش های که در مسیر این دو قرار داشته می گوید: «مشکلات زیاد بود و بزرگترین مشکل تفاوت قومی و مذهبی بود که حتا خانواده خودم نیز به آن اهمیت میداد؛ اما من به آن باور نداشتم. تفاوتها و مشکلات را پذیرفته بودم و تلاش میکردم که خانوادهام را راضی کنم.»
او میگوید که خانوادهها به قضاوتهای آشنایان و خویشاوندان بیشتر اهمیت می دهند و به این جهت چالش ها بیشتر می شود. خانم رحمتی تاکید دارد که: «با خانوادهام صحبت کردم. آن ها خیلی با تفاوت قومی و مذهبی مشکل نداشتند. فقط از قضاوتهای قوم و آشنا نگران بودند. اما در نهایت به تصمیم ما احترام گذاشتند.»
سنتشکنان
ازدواج در افغانستان بیشتر به رضایتخانواده ها به طرز سنتی خانوادگی و قومی شکل میگیرد. ازدواجهای فراقومی و مذهبی در این کشور غیر معمول بوده و مخالفان بسیاری دارد.
نظیفه رحمتی میگوید: «با پدر و مادرم صحبت کردم و تصمیم خودم را با آنها شریک کردم؛ اما غیر پدر و مادرم خیلیها تلاش میکردند که ما را منصرف کنند. حتا بعضیها به مادر و پدرم میگفتند که غیر از نوری دامادی یافت نمیشد که دختر شان را به فردی کاملن بیگانه دادهاند…..»
نظیفه رحمتی ادامه میدهد که با پذیرش خودش و بعد رضایت پدر و مادرش مقدمات محفل نامزدی را فراهم میآورد. او میگوید: «تلاش کردیم با سنتشکنی ازدواج فراقومی و مذهبی را شکل دهیم و در کنارش تلاش ما این بود که به عنوان دختر تحصیل کردهی افغان، مصارف را هم کم کنیم و خانوادهها با مشکل مواجه نشود.»
مصارف ازداوج در افغانستان سنگین و کمرشکن ارزیابی شده است. مصارف عروسی معمولی در کابل حداقل ۵۰۰ هزار برآورد می شود؛ امری که حتا تعجب بسیاری ها در کشورهای ثروتمند جهان را نیز بر می انگیزاند.
نظیفه رحمتی و نورعلی نوری به تاریخ ۲۰ جدی امسال مراسم ساده و خانوادگی در خانواده پدرش برگزار کرد و پیوند شان را در حالی رسمی کردند که تمام دوستان شان راضی به ازدواج آنها نیستند و منتظرند که آنها به مرور زمان از این انتخاب منصرف شوند.
او میگوید: «در قدم اول رضایت و تصمیم خودمان بود و بعد مادر و پدرهای مان که آنها هم راضی شدند. دیگر اگر همه دنیا هم ناراض باشد، برای ما فرقی نمیکند و ما برای خودمان زندگی خواهیم کرد و برای خودمان زندگی را از صفر آغاز میکنیم و تلاش ما این خواهد بود که به همه بگویم که انسانیت بالاتر از هر چیزی است و جنگ قومی و مذهبی سود ندارد.»
روز ویژه
نظیفه رحمتی و نورعلی نوری، در حالی که دستان شان را به هم گرده زده میگویند که خلاف باورهای همه و با وجود مخالفت آن ها با هم ازدواج خواهند کرد.
آنها در روز چهاردم فوریه که به روز عشاق معروف است در کنار هم میگویند که فقدان عشق حقیقی و خلاء عاطفی در جهان کنونی یکی از بزرگترین مشکلات است که سبب تباهی بسیاری از زندگی ها میشود. آنان تاکید می کنند که باید در چنین وضعیتی مردم به عواطف انسانی احترام بگذارند و حتا روزی را برای گرامیداشت از روز دوست داشتن اختصاص دهند تا کینهها فراموش شود و برای تحکیم روابط تلاش گردد.
با این حال زوجها و عدهای از جوانان افغان که با هم قرار ازدواج دارند، امروز چهاردهم فوریه را بنام روز والنتاین جشن میگیرند و با دادن گل و هدیه به یکدیگر تلاش میکنند فارغ از هر دغدغه دیگر، لحظه های ماندگاری را خلق کنند.
ولنتاین یا روز عاشقان به صورت گسترده در میان جوانان به ویژه جوانان کلان شهرهای افغانستان تجلیل می شود. این روز در حالی در افغانستان برگزار میشود که علما و شماری زیادی از خانوادههای افغان مخالف آن است و آن را ترویج فحشا و دامن زدن به ابتذال میدانند.
با این حال نورعلی نوری میگوید: «هدیه دادن عاشق به معشوق می تواند یکی از پسندیده ترین راه های ابراز عشق و علاقه در دنیایی باشد که هر لحظه کانون خانوادها با خطر مواجه میشود و این مقوله باید فرا غربی باشد که ملتهای مختلف بر اساس فرهنگ، رسوم و آیین های شان روز خاصی را برای گرامیداشت و روز تجدید پیمان و ابراز علاقه داشته باشند.»