مامور میشوم که با خانواده حسینعلی نظری از نزدیک صحبت کنم؛ با گذشت یک ساعت و عبور از کوچههای خام و ناهموار، به آخرین ایستگاه ریگریشن در دشت برچی میرسم. با پیاده شدن از موتر سرگردان میگردم، که به کدام سمت بروم؟
مردم محل مرا به مسجد بقیهالله اعظم راهنمایی میکنند. با دیدن عکس از حسین نظری وارد مسجد میشوم. همه مصروف رسیدگی به افرادی هستند که برای غمشریکی با نزدیکان حسینعلی نظری آمده بودند اما با صحنه غمانگیز مواجه می شوم؛ کودکی بر اکلیل گل بوسه میزند. او دانیال پسر چهار ساله حسینعلی نظری است که قاب عکس پدرش را لمس میکند و با زبان کودکانه اش میگوید: «پدر نظری، خیلی دوستت دارم، زود بیا…» دانیال هنوز فکر میکند که پدر نظری کربلا رفته و از اینرو او میگوید که پدرش فردا پس فردا باز میگردد.
نظری یگانه سرپرست خانوادهی شش نفری بود و به ازای حقوق ماهانه ۱۵ هزار افغانی تصویربرداری میکرد. آقای نظری دو ماه پیش به تیم کاری رادیو و تلویزیون راه فردا پیوست و تصویربردار این شبکه تلویزیونی شد. او اما اندکی پس از آغاز به کارش، در حمله انتحاری روز پنجشنبه (۲۵ عقرب) در ساحه خیرخانه شهر کابل در جریان تهیه گزارش از گردهمایی هواداران عطامحمد نور والی بلخ، جانش را از دست داد.
تنهاترین پدر
حسینعلی نظری، تا رسیدن به اینجا روزگار سختی پشت سرگذرانده بود. او در هشت سالگی و در دنیای مهاجرت پدرش را از دست میدهد. او پس از آن از همان کودکی مرد خانواده میشود و بهجای روی آوردن به تحصیل و درس، برای معیشت خانوادهاش در کنار مادر خود، تلاش میکند.
خواهر حسینعلی نظری میگوید که حسین برای او پدر، برادر و همه کس بوده است. او برای خانواده و خواهرانش تمام سعی فراهم آوری زندگی بهتر را نموده بود.
مریم خواهر بزرگ حسین علی میگوید که برادرش نهتنها برای او و خواهرش آرزوهای قشنگی داشت بلکه برای پسرش نیز همانند فرزند خودش آرزو داشت.
مریم که چند ماه پیش شوهرش را از دست داده، صاحب یک فرزند است. احمد شوهر مریم، سرباز ارتش افغانستان بود که در شهرستان جاغوری ولایت غزنی در حمله شورشیان جان خود را از دست داد. از آن به بعد حسین علینظری سرپرستی خواهر و کودکش را نیز برعهده گرفت.
دنیای تاریک خواهر
مریم میگوید که «حسین به من و ابوالفضل ام قول داده بود، که هرگز نمیگذارد که ما بی کسی بکشیم و ابوالفضل حس بیپدری کند. اما حالا حسین وعده خلافی کرد و نه تنها که ما را تنها گذاشت، بلکه فرزندان خودش نیز بیپدر شد.»
حسینعلی نظری پنج سال پیش ازدواج کرد و حالا او یک فرزند چهار ساله دارد و در انتظار فرزند دیگرش بود. همسر این خبرنگار افغان میگوید که «باورم نمیشود که نظری ما را تنها گذاشته. او روز پنج شنبه به من گفته بود که هفته آمدنی با او نزد پزشک برای معاینه سونوگرافی میرود و دوست دارد که فرزند دومش دختر قشنگ ماهنما باشد. او میگفت که دوست ندارد که فرزندانش همانند او و خواهرانش بیپدری بکشند. و اما حالا ….»
حسین که تا پنجشنه برای فرزندان خودش و فرزند خواهرش رویاهای بزرگ داشت، حالا زیر خاک خوابیده و فرزند چهار سالهاش با رویای های بزرگ پدر و اما بیپدر باید بزرگ شود و راه پدر را پیش گیرد تا تبدیل به کودک کار یا هم مسیر بهتر گردد؛ مسیری که در آن روشن نیست آیا او میتواند درس بخواند یا نه.
مادر حسین نظری میگوید: «وضع اقتصادی ما معلوم است و اگر به این منوال بماند فرزندان حسین هرگز رویاهایش را برآورده ساخته نخواهد توانست و مجبور اند که برای زنده ماندن شان در این دنیای بیرحم تلاش کند.»
تصویربردار حرفه ای
حسین از تصویربرداران با تجربه افغانستان بود؛ او از سال ۱۳۸۴ خورشیدی وارد کار رسانهای شد. در این مدت با چندین تلویزیون خصوصی همکاری داشت. پس از جان باختن او، بسیاری از کسانی که با او همکار بودهاند از خوبیهای حسین نوشته و ابراز ناراحتی کردهاند.
خانواده حسین، که زخم از دست دادن عزیز دیگری را نیز تجربه کرده، تلاش کرده که با افزایش ناامنیها او را متقاعد نماید که کارش را رها کرده به شغل دیگری روی آورد. اما حسینحرف آنان را ناشنیدهگرفته و بخاطر تامین نیازمندی خانوادهاش کار در رسانه را ترجیح داده است.
مریم میگوید که روز پنج شنبه برق نداشته و از حمله انتحاری هیچ چیزی نمیدانسته است. او اضافه میکند: «با ادای نماز مامایم زنگ زد و به من گفت که امروز انتحاری شده، شماره حسین خاموش است. از همان زمان انگار آب در وجودم یخ زد و برای این که مادرم که از فشار خون رنج میبرد به رخم نمیآوردم و مدام به همکارانش زنگ میزدیم. اما همکارانش یا تلفن را جواب نمی دادند و یا هم راست قضیه را به ما نمیگفتند.
همکارانش به ما گفته بودند که حسین به سفری ولایتی چند روزه رفته. ملا اذان به مامایم زنگ زدم او گفت که حسین کمی زخمی است و در شفاخانه امنیت ملی است و ساعتهای هشت صبح اجازه ملاقات میدهد. شما همه ای تان به دیدنش بیایید.»
اما این داستان وارونه می شود. آنان به جای دیدار با حسین در بیمارستان، به مسجدی انتقال مییابند که جنازه بی جان او حضور دارد.
آخرین دغدغه
همسر حسین میگوید که آخرین دغدغه شوهرش فراهم آوری سوخت برای زمستان و بیم از بیماری مادر بوده است. او میگوید که «با سرد شدن هوا، حسین نگران بیمار شدن مادر و بچهها بود و مدام میگفت که به آنها لباس گرم بپوشانید، تا بیمار نشوند و با گرفتن معاش این ماه زغال میگیرد و باید تا آن زمان خیلی جدی از آنها مراقبت کنیم. اما حالا او زیر خروارها خاک خوابیده و دیگر از این بعد که غم مادر و بچهها را بخورد؟»
مامای حسین میگوید، خانواده حسین وضعیت اقتصادی خوبی ندارند. خانوادهاش در یک زیرزمین کرایی زندگی میکنند و ماهانه برای آن ۵ هزار افغانی کرایه میپردازد.
در همین حال خانواده نظری میگوید که حسین نظری تنها نان آور خانواده بوده و در حین اجرای وظفیه جانش را بهخاطر رساندن پیام مردم از دست داده و حالا نهادهای حامی خبرنگاران و مسوولان رسانه ای نگذارند که خانواده و فرزندانش در این شرایط سخت روزگار، خاموش شوند.
نگرانی دیگر
اما همزمان با غم حسین نظری نگرانی دیگر از دست دادن همکار اوست. تقی سدید خبرنگار تلویزیون راه فردا نیز در این حمله انتحاری به شدت زخم برداشته است. او پس از پشت سرگذراندن یک دور عملیات در بیمارستان وزیر محمد اکبرخان، حالا برای رسیدگی و درمان بهتر، به بیمارستان مجهزتری انتقال داده شده است.
پدر تقی سدید میگوید که وضعیت تقی خوب نیست و میترسد که حالش بدتر از این شود. خانواده او ساکن ولایت میدانوردک است و بعد از آگاهی از وضع سدید در کابل به سر میبرند.
تقی که از دانشکده خبرنگاری دانشگاه کابل سال گذشته فارغ شده بود، برای کار خبرنگاری، در اتاق کرایی در شهر کابل زندگی کرده برای تامین مخارج خانوادهاش تلاش میکرد.
پدر سدید از بیتوجهی مسوولان بیمارستانهای او انتقاد نموده میگوید که به شفاخانههای که توجه چندانی به بیمارانش نمیکند اعتماد ندارد.
محمد اسحاق محسنی پدر سدید از نهادهای حامی خبرنگاران و دیگر نهادهای ذیربط میخواهد که در زمینه نجات تقی تلاش کنند. او گفت که «شخصا از دست من چیزی ساخته نیست. نگران هستم از اینکه توجه نشود، تقی از بین برود یا خدای نکرده ناقص درمان شود.»
توجه مسولان
با این حال یکی از مدیران رادیو تلویزیون راه فردا به خبرنامه میگوید که برای نجات و بهبود هر چه زودتر سدید تلاش میکنند.
رمضان عبدالله زاده به خبرنامه گفت: « کار انتقال آقای سدید برای تداویی بهتر به هند جریان دارد و در روزهای آینده، با آن که داکتران گفته که تداویی او در داخل کشور ممکن است، اما برای اطمینان بیشتر او را به هند میفرستد.»
آقای عبدالله زاده همچنان اضافه کرد که معاش آقای حسین علی نظری به زودی قطع نخواهد شد و آنان توجه ویژه ای را برای این خبرنگار افغان انجام خواهند داد.
با این حال، کمیته مصئونیت خبرنگاران افغانستان نیز به رسانهها اعلام داشته که با خانواده حسین نظری و تقی سدید، همکاریهای لازم را خواهند کرد.
با همه این آمادگیها برای همکاری با خانوادههای این خبرنگاران قربانی افغان، اما دورنمای زندگی خانوادههای آنها در هالهای از ابهام قرار دارد.
عباس علی جعفری عکاس این گزارش بوده است.
افزودن دیدگاه