به تازگی نام هنرمندی در غرب کابل بر سر زبانها افتاده است که آوازهاش من را هم به کوچههای دشت برچی میکشاند تا با او مصاحبه ای داشته باشم. هنرمندی که در فضای جنگ و ناامنی حاکم در افغانستان، با ذهن خلاق و هنرمندانه خود به دنبال زیباسازی محیط زیست انسانهاست.
طراحی هنرمندانه دکوراسیون خانهها و نقاشیهای زیبای او، علاوه بر این که راه درآمدی برای اوست، توانسته فضای بسیاری از خانهها در این منطقه را نیز به شکل زیبایی تزیین کند. زیبایی نقاشیهای او بر دیوارهای رنگی خانههای نوساز این منطقه، مدتی است که برای او نام و آوازهای دست و پا کرده است.
او میگوید که “میخواهم اهمیت هنر و هنرمند را به مردم معرفی کنم تا بتوانند از این طریق، محل زندگیشان را جذابتر سازند تا اینگونه، همه از دیدن این زیباییها لذت ببرند.”
نامش “جکی شین” است. در ولایت دایکندی متولد شده و حالا در کابل سکونت دارد. نقاشیهای سه بعدی او، هدیهای است برای آنهایی که به دنبال زیبایی هستند، آن هم در جامعه ای که سراسر خشونت است و روزانه خبرهای زیادی از آن در مورد جنگ، ناامنی و گروههای تروریستی منتشر میشود. او در چنین فضایی به دنبال ترویج هنر، زیبایی و زیبا زندگیکردن است.
داستان آوارگی
جکی شین در سال 1356 خورشیدی در روستای چهار اسپان ولسوالی شهرستان در ولایت دایکندی متولد شد. او از کودکی علاقهای پایان ناپذیر به هنر( موسیقی، خطاطی و نقاشی) داشته است.
چون علاقه مند موسیقی بوده است از فلزاتی برای خودش دمبوره میساخته و در دنیای کودکی خود موسیقی مینواخته است. با این حال خانوادهاش موافق موسیقی نبوده و به همین دلیل از والدینش کُتک میخورده.
جکی همچنان اضافه میکند که علاقهاش تنها به موسیقی خلاصه نمیشد. “برای درس خواندنم کتابچه و قلم میآوردند، ولی من از سر شوق به جای نوشتن مشق، کتابچهام را رسامی میکردم. از همان کودکی علاقه عجیبی به رسامی داشتم.”
اما پدر او با رسامی و موسیقی مخالف بوده و این وضعیت، سبب ایجاد تنش در محیط خانواده میشود تا جایی که در نوجوانی از خانه بیرون شده و در نهایت در اقدامی عجیب، راهی پاکستان و سپس ایران میشود.
او میگوید” آواره شدم. گمان میکردم هیچ جایی برای من وجود ندارد. آن زمان دوازده یا سیزده ساله بیشتر نبودم، دوری از خانه، بی پولی و… روزگار سختی که حتا نمیتوانم آن را توصیف کنم.”
یادآوری خاطرات سختیها و شرایط آن روزها برایش آزار دهنده است اما او با وجود همه سختیها مقاومت میکند تا برای خودش هویتی کسب کند. مدتی در پاکستان مهاجر بوده و سپس برای کار به ایران میرود. اما گویا در این کشورها نیز برای خودش جایی نمییابد. با حقوق کارگری، درس میخواند و از مکتبی در این کشور فارغ میشود اما نمیتواند وارد دانشگاه شود؛ چون یک مهاجر بوده است.
جکی شین میگوید “پس از سقوط طالبان و در زمان ریاست جمهوری کرزی به این نتیجه میرسد که افغانستان در حال طی کردن مسیر پیشرفت است و به افغانستان بر میگردد.”
چرا جکی شین؟
بخشی از مشکلات او بر میگردد به نامی که برای خودش انتخاب کرده است؛ جکی شین.
میگوید “پدرم لعل محمد، اسمم را “چمن” گذاشت؛ اما وقتی بزرگ شدم و به پاکستان و ایران سفر کردم، تصمیم گرفتم که اسمم را تغییر دهم. اما مردم، تغییر دادن نامی را که پدر برایت انتخاب کرده را مساوی با بی احترامی به پدر میدانند.”
با همه اینها، چمن اسمش را تغییر میدهد و میشود جکی شین.
انتخاب نامش اما بی ارتباط با علاقه او به ورزش، هنر نقاشی و خطاطی نیست. او میگوید که “متناسب با خصوصیاتم به دنبال نام تازهای بودم. جکی به معنای “قدرت و اهرم قدرت” است و کلمه شین یا شاین، در زبان چینی به معنای “کوه یا کوه بزرگ.”
او اما با این تغییر نام دچار مشکلات زیادی میشود. از بدگوییها و حرفهای اطرافیانش گرفته تا سختیهایی که او به خاطر نامش در دانشگاه با آن مواجه میشود. اما با همه اینها از انتخابش راضی است و همه مدارک تحصیلی خود را با نام جکی شین به دست آورده است.
هم تحصیل، هم کار
جکی شین میگوید که برای ادامه تحصیل به افغانستان برگشت. اما به دلیل مشکلاتی که در مدارک تحصیلی او بود، مجبور شده است تا از صنف دهم دوباره شامل مکتب شود و سپس وارد دانشگاه میشود تا در آینده زندگی و درآمد بهتری داشته باشد.
او میگوید که از دانشگاه کابل در رشته روان شناسی سند کارشناسی دارد. اما در جریان تحصیل در دانشگاه نیز، به کارهای ساختمانی پرداخته تا هزینههای خود و خانواده اش را تامین کند.
عشق به هنر
در کنار همه این سختیها او از علاقه مندیهایش نیز غافل نشده است.
جکی شین می گوید که ” پول پرداخت هزینه دورههای آموزشی نقاشی را نداشتم. فقر از یک سو و نداشتن حمایت کننده مالی از سوی دیگر مرا در وضعیتی قرار داده بود که مجبور بودم از بعضی چیزها مانند خوراک خوب ولباس خوب و تفریح بگذرم تا بتوانم برای رسیدن به هنری که دوست داشتم، پس انداز کنم.”
با این حال او حالا تبدیل به هنرمند توانایی شده که راه پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است.
جکی شین ابتدا کار نقاشی را از خانه برخی دوستانش آغاز کرده و کم کم بسیاریها از ابتکار او و استعدادش باخبر شده و سفارش کار به او میدهند تا روی دیوار اتاقهای شان، منظرههای زیبایی را نقاشی کند.
جکی شین با الهام گرفتن از عکسهای که مشتریان به او میدهند، در خانه آن را نقاشی میکند و در کنار آن سقف خانهها را نیز تزیین میکند.
او میگوید “در آغاز با کمترین مزد کار میکردم تا بتوانم با نقاشی هر دیوار، مشتری بیشتری پیدا کنم. مکاتب و کودکستانها نیز بیشتر علاقهمند شدند تا دیوارهای آنان را نقاشی کنم. نقاشی میکردم و آثار هنری خود را در برخی نمایشگاهها معرفی میکردم تا به این ترتیب برای معرفی هنر کاری کرده باشم.”
جکی شین میافزاید که “تصمیم گرفتم از این طریق هم درآمدی داشته باشم و هم برای آشنایی مردم با هنر، نقاشی روی دیوارهای داخل خانهها را آغاز کنم.”
حالا او به خانههای در حال ساخت میرود و ضمن تزیین و زیبا سازی داخلی، یک تابلو هنری نیز به مردم هدیه میدهد. آقای شین معتقد است که از این طریق مردم بیشتر به هنر و زیبایی محیط زیست شان اهمیت میدهند و این امر برای او مهم است.
انتقال آرامش به مردم
جکی شین معتقد است که در افغانستان اولین فردی است که نقاشیهای سه بعدی را روی دیوار به سبک ریالیستی انجام میدهد. او تنها با دیدن آثار هنرمندان چینی، بدون شرکت درکلاسهای آموزشی و تنها با پشتکار و علاقه خود توانسته با قوانین نقاشی سه بعدی آشنا شود.
اما برنامه او تنها برای زیباسازی محیط داخلی خانهها نیست چرا که در آینده میخواهد برای زیباسازی شهر و محیط شهری کابل هم کارهایش را شروع کند.
او میگوید ” شهر با دیوارهای بلندش، زیباییاش را از دست داده و به مکانی نظامی یا زندانی بدل شده که رهگذران با دیدن آنها به وحشت میافتند. اگر از من و دوستانم حمایت شود میخواهیم برای زیباسازی شهر، تمام دیوارهای آن را نقاشی کنیم.”
او میافزاید که “اگر دیوارهای بلند شهر تزیین شده و زیبا شود، بر روحیه مردم اثر بسیار خوبی دارد. مردم با دیدن نقاشیهای دیواری، احساس آرامش خواهند کرد. زیبایی شهر پیام صلح، صفا، صمیمیت، اخلاق و انسانیت را میدهد و مردم را برای مراقبت از زیبایی شهرشان نیز مسوولیت پذیر میسازد.”
آرزوهای خوب
جکی شین که حالا کارش زیباسازی خانههای مردم است اما، خودش اجازه ندارد تا محل زندگی خود را نقاشی و تزیین کند. چرا که خانه ای که او زندگی میکند کرایی است و صاحب خانه اجازه آن را نداده است.
او حالا 40 ساله است و روزانه 700 افغانی درآمد دارد. در سال 1382 ازدواج کرده و 5 فرزند دارد. با تمام سختیهایی که او در زندگی تحمل کرده است میگوید که ” آرزو دارم تا فرزندانم نیز به هنر علاقه مند شوند و تا جایی که ممکن است راه او را در ترویج هنر و زیباسازی خانه و شهر، ادامه دهند.
پدرش 2 بار ازدواج کرده و حالا بیمار است. جکی میگوید که با تمام سختیهایی که دیده است، برای پدرش آرامش، آسودگی و سلامتی میخواهد.
ابوذر ملک نژاد همکار این گزارش بوده است.