در ۶ جنوری سال جاری میلادی دو تروریست مسلح موتر حامل کارگران معدن ذغال سنگ را در شهرستان تاله و برفک ولایت بغلان متوقف کرده و تمام مسافران را تیر باران کردند. در این حمله مشکوک، 8 تن از این کارگران کشته و 3 تن دیگر زخمی شدند. حنیف یکی از زخمیهای این رویداد خونین بود.
او ابتدا به شفاخانهای در شهر مزار شریف انتقال داده شد. بعد از هشت روز به دلیل شدت زخمهایش، از بلخ به کابل انتقال یافت و در شفاخانه امنیت ملی بستری شد. اما بعد از یکماه و بیست روز تلاش، داکتران شفاخانه امنیت ملی نیز از نجات جان او اظهار ناتوانی کردند. آنان توصیه کردند که حنیف باید به خارج از افغانستان انتقال داده شود. انتقال این کارگرِ زخمی برای درمان به خارج از افغانستان، از حیطه توانایی خانواده فقیر او بیرون بود و هزینه مالی سنگینی داشت.

آغازِ کار
فراخوان نجات زندگیِ این کارگرِ زخمی از همینجا آغاز شد. شماری از فعالان جامعه مدنی فراخوانی را زیر نام «حنیف را در یابید» آغاز کردند و در شبکههای مجازی از مردم خیرخواه، خواستار کمک برای حنیف شدند. این فراخوان از زمانی آغاز شد که شفاخانه امنیت ملی از درمان و بازگرداندن سلامتی به حنیف اظهار ناتوانی کرد. او حالا باید برای درمان به خارج از افغانستان منتقل میگردید و این امر نیز نیازمند توانایی مالی بالایی بود.
در همان زمان خانم رقیه؛ همسر حنیف رنجنامهای برای محمد اشرف غنی رییس جمهور افغانستان نوشت و از او برای نجات همسرخود درخواست همکاری نمود. به دنبال آن، فراخوانهای متعددی در داخل و خارج از افغانستان برای کمک به او راهاندازی گردید.

زهرا یگانه و حسین نصرت از طراحان این فراخوان برای کمک مالی به حنیف، فهرستی از مجموع افرادی را منتشر کرده است که برای کمک به حنیف سهم گرفتند. بر اساس این فهرست، نیکوکاران زیادی از کشورهای استرالیا، اتریش، کوریای جنوبی، سودان جنوبی، نیوزلند، ایران، آلمان و امارات متحده عربی به کاراوان داوطلبان برای کمک به این کارگر معدن پیوستند.
زهرا یگانه، یکی از راهاندازان فراخوان “حنیف را دریابید” به خبرنامه گفت که “در داخل افغانستان علاوه بر فراخوان عمومی، دهها تن از سیاستمداران، تاجران و نهادهای دیگر به این روند پیوستند. در نتیجه این تلاشها، به صورت مجموع مبلغ ۲۳۰۸۱۷۹ (دو میلیون وسهصد و هشت هزار و یکصد و هفتاد و نه افغانی) و ۱۵۵۶۵ (پانزده هزار و پنجصد و شصت و پنج دالر) به حساب کمکهای مالی فراخوان جمعآوری شد.”
تلاشهایِ نافرجام
با جمعآوری پول و پیوستن شماری از افراد خیر به این فراخوان، در چهارم مارچ سال جاری میلادی حنیف در شفاخانه “مدنتا” در دهلی تحت مراقبت ویژه قرار گرفت و بستری شد.
بعد از سه و نیم ماه تلاشِ دکترهای این شفاخانه و چندین عملیات جراحی، بالاخره زخمهای عمیق و کشنده تمام امیدها برای بهبودی او را مایوس کرد و در 20 جون، محمد حنیف دور از خانوادهاش با زندگی وداع کرد.
آرزوهای شیرین
حنیف یک کارگرِ فقیر در معدن ذغال سنگ و سرپرست یک خانواده پر جمعیتِ 16 نفری بود. حسین نصرت، یکی از هماهنگ کنندگان این فراخوان “حنیف را دریابید” میگوید، حنیف با وجود اینکه دستهایش از سختی کار در معدن ذغال سنگ پر آبله و پینه بسته بود، نگران آینده فرزندانش بود.

نصرت میگوید که “او در آخرین روزهای حیاتش به دختر بزرگش – که به تازگی از مکتب فارغ شده، و آنروزها بجای درس و دانشگاه بیشتر نگران پدر زخمیاش بود – تاکید میکرد که حتما در امتحان کانکور شرکت کند، در غیر آن او را نخواهد بخشید.”
حسین نصرت میگوید که حنیف به صراحت به همسرش رقیه گفته بود: «نمیخواهم فرزندانم در آینده مانند خودم کارگر معدن ذغال باشند».
تغییرِ نام فراخوان
اکنون دیگر حنیف نیست، کودکان و خانوادهاش بی سرپرست و بدون نانآور ماندهاند. برای آنها دیگر مسالهی اصلی «زنده ماندن» است. به همین دلیل، مسوولانِ راه اندازی این فراخوان، در مورد مبلغ باقیمانده در حساب حنیف، پس از مشورههای متعدد تصمیم گرفتند که بهجای پرداخت نقدی به خانواده او، آن را در راه تامین مصارف خانواده و همچنین هزینه آموزشی فرزندانش سرمایهگذاری کنند.

حسین نصرت میگوید که “اگر نتوانستهایم حنیف را نجات دهیم، باید بتوانیم کودکان و خانواده او را نجات دهیم. بنابراین، عنوان فراخوان «حنیف را دریابید» دیگر تبدیل می شود به فراخوان «کودکان و خانواده حنیف را دریابیم.»”
همکاری شفاخانه هندی
هماهنگ کنندگانِ فراخوان همواره تلاش کرده اند که کمکهای نقدی جمع آوری شده، بر اساس نیاز برای درمان و انتقال حنیف مصرف شود. اما متاسفانه همیشه مبلغ موجود کمتر از مبلغ مورد نیاز برای مصرف بوده است. به همین دلیل هماهنگ کنندگان مجبور شدند در یک مورد، دو صد و شصت هزار افغانی قرض بگیرند و به شفاخانه پرداخت کنند تا مهمترین عملیات حنیف صورت گیرد.
کل مصرف شفاخانه مدنتا در طی سه و نیم ماه درمان و مراقبت ویژه از حنیف، مبلغ ۶۰۹۷۷۷۲ (شش میلیون و نود و هفت هزار و هفتصد و هفتاد و دو) روپیه هندی شده بود که معادل تقریبی آن حدود ۶۴۵۵۸۴۲ (شش میلیون و چهارصد و پنجاه و پنج هزار و هشتصد و چهل و دو) افغانی میشود.

این در حالی است که مجموع کمکهای جمعآوری شده–به صورت دالر و افغانی–در حدود ۳۳۷۰۰۰۰ (سه میلیون و سه صد و هفتاد هزار) افغانی بود، که تنها میتوانست نصف مصارف این شفاخانه را پو شش دهد.
به گفته طراحان فراخوان کمک به حنیف “به دلیل تلاشها و ملاقاتهای متعدد سفارت افغانستان با مسوولان شفاخانه مدنتا، بالاخره این شفاخانه مبلغ چهار میلیون و ششصد هزار روپیه هندی را بخشید و همین باعث شد که نه تنها با کمبود بودجه روبرو نشویم بلکه، مبلغ یک میلیون و پانزده هزار و نود و یک افغانی، و هم چنین مبلغ یک هزار و دوصد و هفتاد دالر از کمکهای صورت گرفته مردمی، باقی بماند.”
حالا مسوولان این فراخوان مبلغ باقی مانده را میخواهند برای کمک به خانواده حنیف اختصاص دهند.
همدلی و هم دردی
خانم یگانه میگوید که “اگرچه ما متاسفانه نتوانستیم زندگی حنیف را نجات دهیم. اما؛ توانستیم با پیوستن به فراخوان همکاری برای نجات زندگی او، همدلیِ بزرگ انسانی را شکل دهیم و درد و اندوه کودکان و خانوادهاش را تقسیم کنیم.”

کمپاین «حنیف را در یابید»، تا کنون هزاران عضو داشته است، از محمد اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان، و علی کودکِ هشت ساله که با فرستادن تمام پولِ ذخیره یکساله در دخلکِ خود، از این فراخوان حمایت کردند تا انسانهای دیگری که از خارج کشور، عضو این فراخوان شدند.
زهرا یگانه میگوید ” ماجرای حنیف نشان داد که حس همدردی و همدلی در میان مردم به شدت زنده است.”
به باور او جریانی که در داخل و خارج از افغانستان برای کمک به درمان حنیف ایجاد شد، میتواند با کمک به خانواده حنیف و دیگر نیازمندان افغانستان، موجی از امید و همدلی را در جامعه خسته از جنگ افغانستان زنده نگه دارد.
ماجرای حنیف اولین مورد از همبستگی مردم افغانستان و حمایت آنها از یکدیگر نیست. حداقل در 16 سال گذشته مردم این کشور نشان دادهاند که فراتر از مسایل قومی و زبانی، در شادیها و غمها در کنار یکدیگر قرار دارند.

از پیروزیهای تیمهای ورزشی همه با هم شاد شدند و سنگینی اندوه از دست دادن هموطنانشان در حوادث مختلف تروریستی را میان یکدیگر تقسیم نموده و در غم یکدیگر نیز شریک شدند.
در بسیاری موارد و پس از حملات تروریستی، از اقوام مختلف برای اهدای خون به شفاخانهها رفتند تا، جان هموطنی را نجات دهند. با این وجود و با گسترش چنین نگاه انسانی به یکدیگر، مردم افغانستان میتوانند برای عبور از روزهای سخت امروز و رسیدن به روزهای روشن فردا امیدوارتر از همیشه باشند.