محدودیت و سختیهای جامعه سنتی او را متاثر نمیسازد. برعکس، با این سختیها، او بیشتر تلاش میکند تا خود را اثبات کند.
جامعهای بر ضد او ایستاده تا مانع فراگیری حتی آموزشهای ابتدایی شود، اما او استوارتر و هدفمندتر از گذشته برای دانش و تخصص تلاش میکند و اینک نه تنها ننگی برای جامعه ای خود نیست، بل که افتخار افغانستان و امیدی برای هزاران دختر افغان پنداشته میشود.
خبر اعطای جایزه بهترین پژوهشگر سال2017 میلادی به گل افروز ابتکار یکی از افسران پلیس افغانستان در روسیه دست کم فضای مجازی این کشور را برای روزها پر از شادی ساخته بود. بسیاری از دختران افغان با گذاشتن عکسهایی از او این خبر را با همدیگر شریک میساختند و به آن افتخار میکردند.
خبر اعطای این جایزه به تاریخ 14 ماه جاری میلادی، در رسانه مفهوم (журнал Концепт ) روسیه پخش شد و به دنبال آن کاربران افغان تصاویری از گلافروز ابتکار، افسر جوان افغان در روسیه را در رسانههای اجتماعی همرسانی کرده و برایش این عنوان را تبریک گفتند.
شماری از دختران افغان که در گیر ودار کمپاین “نامم کجا است” بودند، از بدستآوردن این عنوان، اشک شوق ریخته، خانم ابتکار را نمادی از شجاعت دختران افغان عنوان کردهاند.
گلافروز ابتکار در گفتو گو با خبرنامه در این باره گفت که “مجله معتبر مفهوم در کشور روسیه مرا برنده جایزه بهترین پژوهشگر جوان سال 2017 دانسته است. من این موفقیت را برای هم مسلکان عزیز و قهرمانم که در سخت ترین شرایط و به دور ترین ساحات برای امنیت و ارامش مردم مبارزه میکنند، تقدیم میکنم.”
خانم ابتکار میگوید که سال قبل در یک رقابت آزاد، طرح تحقیق در مورد نقش زندانها در تربیت و اصلاح زندانیان و دلایل ارتکاب دوباره جرایم پس آزادی از زندان را ارائه کرده و در این زمینه، پژوهشی را انجام داده است. این پژوهش در قالب مقالهای 65 صفحهای به زبانهای انگلیسی و روسی منتشر شده و به صورت آنلاین بر اساس رای دهی، بهترین مقاله تحقیقی در روسیه انتخاب شده است.
بانو ابتکار میگوید که تحقیق و نوشتن این مقاله یک سال طول کشیده و در کنار این مقام، او سال گذشته در مورد نحوهی مبارزه با مواد مخدر نیز مقاله 35 صفحهایی را در کنفرانس بین المللی مبارزه با مواد مخدر ارائه کرده که آن پژوهش نیز مقام اول این کنفرانس را دریافت کرده است.
مسیر دشوار
گلافروز ابتکار درسال 1372 خورشیدی در ولسوالی خدیر دایکندی متولد شده است. او آموزشهای ابتداییاش را در زادگاهش همراه با پسران فرا میگیرد.
بزرگ شدن ابتکار مانع ادامه آموزشهای او در زادگاهش میشود. ابتکار میگوید که “کوچک بودم، همراه با بچههای ولسوالی یکجا در مرکز دایکندی درس میخواندیم. بزرگ شدنم مرا از ولایت و خانوادهام دور کرد و سختیها و دردهای زیادی بر من تحمیل نمود.”
آموزش دختران افغان در ولایتها و مناطق دوردست افغانستان تا حدی زیادی تابو دانسته میشود و همین امر سبب میگردد که اکثرا خانواده با تحصیل دختران شان مخالفت کنند. ابتکار نیز در چنین فضایی قرار گرفته بود که آموزشهای دختران جوان و نوجوان یک تابوی بزرگ اجتماعی بود.
گل افروز ابتکار در این زمینه میگوید که “آن زمان مردم میگفتند که اگر دختران درس بخوانند، چشم سفید میشوند. آنان معتقد بودند که دختر باید در خانه باشد و کار خانه را نماید و هزار حرف وسخن دیگر. پدرم به آنان میگفتند که شما دختران تان را در خانه نگهدارید و این ظلم بزرگی در حق آنان است. اما او این کار را نخواهد کرد و مانع فرگیری آموزش دخترانش نخواهد شد. حرف آخر آنان این شد که مکتب رفتن ما دختران آنان را نیز یاغی خواهند کرد و آنان به هیچ عنوان این را تحمل نمیتوانند. همین شد که پدرم برای ما معلم خانگی گرفت.”
گل افروز تاکید میکند که گرفتن معلم خانگی مشکل آنان را حل نکرده و پدرش مکتبی در محل تاسیس میکند، ولی بازهم با مخالفت مردم مواجه میشود.
این مخالفتها او را مجبور میکند که برای ادامه درسش، زادگاهش را ترک کند. ابتکار به این منظور به مزارشریف میرود و تا صنف دهم را در آنجا میخواند. او پس از تغییر اندک رویکرد اجتماعی به آموزش دختران به زادگاهش باز میگردد و از لیسه عالی سنگ موم در مرکز ولایت دایکندی، فارغ میشود.
خانم ابتکار میگوید در جریان درس و زمانی که توانایی تدریس را پیدا کرد به فرزندان آن مردمیکه به خاطر ممنوعیت آموزشهای او تلاش میکردند، نیز تدریس کرده است.
تابوشکنی دیگر
ناامنیها و احساس نیاز به نیروهای زن در ساختار امنیتی افغانستان، گلافروز و خواهرش وزیر حسن زاده و بردارش محمد مجاهد را به نیروهای امنیتی دایکندی میکشاند.
خانم ابتکار میگوید که “در پولیس، به اساس ضرورتی که جامعهی ما داشت، پیوستم. اگر نه، رشته دلخواه من انجنیری ساختمانی بود. زمانی که به پولیس ملی پیوستم هیچ دختری حاضر نبود شامل نیروهای امنیتی شود؛ اما جامعه شدیدا به پولیس زن نیاز داشت و چون شرایط از هر نگاه محدود بود که از جمله سنت و رسوم که مسلک پولیس را مختص مردان میدانستند مانع پیوستن آنان میشدند و من خواستم پیش قدم باشم و با تمام این بدبینیها مبارزه نمایم.” پدر گلافروز که یکی از بزرگان ولسوالی خدیر دایکندی بود نیز دو سال پیش از دنیا رفته است.
تلاش گسترده
خانم ابتکار با سختیهای زیادی در زمینههای آموزشی و خدمتاش در ساختار پلیس افغانستان روبه رو شده است. او بیشتر از تعصب و افکار منفی نسبت به کار و شغلش که از سوی مردم انعکاس مییافته، آزرده خاطر است. اما ظاهرا هیچگاهی او کم نیاورده است. به این جهت، خانم ابتکار میگوید که “طبعا هر چیزی که در جامعه نو یا جدید باشد، مردم در ضمن آن که آن را نمیپذیرد، مخالفت هم میکند. من هیچگاه به مخالفتها تن ندادهام و گرنه حالا این جا نبودم.”
گلافروز ابتکار در زمره اولین دخترانی است که به نیروهای امنیتی افغانستان پیوسته و در این راه با مخالفانش مبارزه کرده است. او میگوید که “من برای اثبات این که پیوستن بانوان هم در صفوف پولیس ضرورت جامعه است مشکلات زیادی را تحمل کردم. دوستانم حتی مانع این انتخاب بود. اما من با شش سال مبارزه در این بخش توجه مردم را به مسلک مقدس پولیس جلب کردهام و حالا تعداد زیادی از بانوان در صف نیروهای امنیتی اند.”
گلافروز میگوید در آغاز کارش در ساختار امنیتی افغانستان تنها حمایت خانواده اش را داشته، اما حالا بخشی بزرگی از کسانی که او را میشناسد، پشتیبانش میباشند.
حضور زنان در بخش نظامی و امنیتی افغانستان به تناسب مردان، کمتر است. اجرای استراتژی و برنامه عمل برای ادغام پولیسهای زن باعث شده که 1300 افسر پولیس زن شامل نیروی پولیس ملی افغانستان شود. در عین حال بیش از 2000 عضو نیروهای مسلح کشور افغانستان را زنان تشکیل میدهند.
خانواده امنیتی
سه عضو خانواده خانم ابتکار اکنون در ساختار وزارت داخله افغانستان کار میکنند. گل افروز خود از افسران پولیس است که در روسیه آموزشهای عالی اش ادامه میدهد. خواهرش، وزیر حسن زاده میباشد که او نیز آموزشهای عالی مقطع فوق لیسانس خود را در روسیه می گذراند. در همین حال، محمد مجاهد که برادر خانم ابتکار است نیز در ساختار نیروهای امنیتی افغانستان حضور دارد. خانوادهای این نظامیان حضور سه فرزند شان در نیروهای نظامی را افتخار بزرگی میدانند. پسر این خانواده کمیساری را سال گذشته به پایان رسانده و حالا در وزارت داخله کار میکند.
تلاش مشترک
خانم گل افروز ابتکار و خواهرش وزیر حسن زاده که هر دو در ساختار پولیس افغانستان خدمت میکردند در صدد ارتقای ظرفیتشان و در عین حال تغییر وضعیت خود به عنوان افسران وزارت داخله افغانستان برآمدند. آنها تلاش کردند تا بتوانند برای ادامه آموزشهای عالی شان بورسیههای تحصیلی موجود را به دست آورند. به این جهت، اولین بار برای بورس تحصیلی پولیس در ترکیه اقدام نمودند. اما در نهایت با آن که توانسته بودند از میان داوطلبان زیاد در صف پذیرفته شدگان قرار گیرند، به دلیل این که تنها دخترانی بودند که در این بورس شرکت داشتند، از این فرصت محروم شدند.
او در این زمینه میگوید که این سرآغاز فصل جدیدی در کار آنها و مجموع پولیس افغانستان در عرصههای آموزشی بود. ابتکار ادامه میدهد که “… بعد از گذراندن دورههای آموزشی کوتاه مدت، اعلان شد که وزارت داخله برای تحصیل سه ساله به بورس ترکیه محصل میفرستد. من و بانو وزیر حسن زاده خواهرم رفتیم و به امتحان اشتراک کردیم. در بین 5000 هزار اشتراک کننده مرد فقط ما دو نفر بانو بودیم. وقتی که نتیجه اعلان شد، 450 نفر کامیاب شده بود که ما هر دو اول نمره با نمرات عالی کامیاب شدهبودیم. ما مدت یک سال در جریان کارهای بورس ترکیه متظر ماندیم. بعد از یک سال قرار شد که برای شش ماه باشد. ما هم گفتیم خوب است و قرار بود که ما دو روز بعد پرواز کنیم که ناگهان خبر از سفارت ترکیه آمد که این بورس فقط برای مردان است. این خبر برای ما که یک سال منتظر مانده بودیم، مایوس کننده بود؛ اما ما ناامید نشدیم….”
باز ماندن از بورسیه و آن هم بهخاطر دختر بودن گلافروز و وزیر را ناامید نکرد. ابتکار میگوید که برای پولیس خوب شدن آموزش لازم بوده و آنان همیشه تلاش کرده تا آموزشهای لازم و تخصصی را ببینند.
تغییر ملموس
پس از آن که تنها به خاطر این که بورسهای ترکیه تا آن زمان برای پسران افغان بوده، از بورسیه و ادامه تحصیلات عالی باز میماند، این دو خواهر به نشانه اعتراض به سفارت ترکیه مراجعه میکنند. این سفارت با ابراز تاسف خواهان نظر آنها در باره چگونگی تغییر وضعیت میشود و پاسخی که میشنود باعث میگردد تا مسیر جدیدی از آموزش پولیسهای زن افغان در ترکیه مساعد گردد.
در این زمینه خانم ابتکار میگوید که “ما رفتیم سفارت ترکیه و حقوق ما را خواستیم. آنان گفتند از این که به حق شما ظلم شده ناراحت است و از ما خواستند که چه پیشنهادی بعد از یک سال سرگردانی و حق تلفی داریم؟ ما گفتیم که دختران افغان همه علاقهمند تحصیل اند و در صورت که زمینه برابر باشد شامل نیروهای امنیتی هم میشوند. همین شد که سفارت ترکیه و وزارت داخله به فکر فرستادن دختران به طور گروهی به کشور ترکیه برای فراگیریآموزش نظامی شدند و ما را در اولین گروه اعزامی به ترکیه برای آموزش کوتاه مدت فرستاند.”
خانم ابتکار به آموزشهای عالی در ترکیه بسنده نمیکند. او دوباره میخواهد سراغ فرصتهای دیگری تحصیلی را بگیرد و این بار پس از سپری نمودن آزمون سخت، موفق میشود تا بورس روسیه را به دست آورد. اما این بار نیز به خاطر این که خانم حسن زاده و ابتکار خواهر بودند، باید یکی از ادامه تحصیل منصرف میشد.
در این موقع خانم ابتکار به روسیه میرود و خانم حسن زاده منتظر سال آینده میماند تا بتواند دوباره در آزمون بورسهای روسیه شرکت کند. او این بار دوباره موفق میشود که این آزمون را سپری کند و بورس روسیه را به دست آورد. گل افروز در این زمینه میگوید که “آنان گفتند که دو نفر از یک خانواده را نمیتواند به بورسیه بفرست و همین شد که من رفتم و وزیر به کابل برگشت و من تنها با گروه از بچههای افغان که 20 نفر بودیم روسیه رفتیم.”
پایان انتظار
شش سال دوری از خانواده کار آسان نیست. این مسئله آن هم برای یک دختر و در بخش نظامی به شدت سخت و سنگین میباشد. اما گل افروز این شش سال را با صبر تمام سپری کرده و اکنون در روزهای آخر پایان تحصیل خود در مقطع فوق لیسانس میباشد تا به عنوان یک متخصص به افغانستان باز گردد و در قالب پولیس این کشور خدمت کند.
خانم ابتکار میگوید که “پیام من برای بانوان این است که اگر شما خواهان حق انسانی خود هستید، مبارزه کنید و خود را به جای برسانید که مردم شما را از آدرس خود تان بشناسند. اگر نه یک قرن شعار بدهید که نامم کجاست؟ نام تان پیدا نخواهد شد.”
او باور دارد که باید علاوه بر کار برای احقاق حقوق خود به عنوان یک زن، نگاهها به سمت خدمت و آموزشهای حرفهای به عنوان یک زن در ساختار امنیتی افغانستان نیز تغییر کند. علاوه بر این خانم ابتکار تاکید میکند که دخترانی که علاقه خدمت در ساختار پولیس و نیروهای دیگر امنیتی را داشته باشند، باید از سوی خانوادههای خود فرصت یابند تا استعدادهایشان را بروز داده و باعث تغییرات در زندگی فردی و اجتماعیشان شوند.