امروز در میان شور و نشاط خانوادهی میزبان در فرودگاه کابل، شاهد آغاز شوق و شادی دو دلباخته ای بودیم که هفت خوانی را پشت سر گذاشتهاند تا در افغانستان و در کنار هم عشق زندگی شان را جاودان سازند.
بلی امروز درست ساعت سه و نیم عصر، شیر و شیرین وارد کابل شدند. خانوادهی شیر میگوید که برای استقبال این دو دردانهی شان، آنان ساعتها در فرودگاه حامدکرزی با روزهداری و در هوایی گرم انتظار کشیدهاند.
لحظهی ورود این جفت دلداده، هر یک از اعضایی خانواده در تلاش بودند که پیشتر از دیگری آن دو را در آغوش بگیرند.
خواهر شیر که اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود، به خبرنامه گفت که “نمیتوانم احساسم را در قالب کلمات بیان کنم، طبعا که خیلی خوشحالم. ما ماهها برای ورود عروس یکدانه برادرم انتظار کشیدهایم…”
و اما در کنار این خواهر، مادری بود که عروسش را در آغوش میفشرد و از گونههایش بوسه می گرفت. مادر شیر میگوید که سالها منتظر چنین روزی بوده است. این مادر اضافه می کند که “ما شیر را برای آوردن عروس یکدانهمان و برای سلامت برگشتن عروسم به خانه، از زیر قرآن گذراندیم و برای خوشبختی شان دعا کردهایم.”
در همین حال پدر شیر از تمام استقبال کننده های پسر و عروسش دعوت میکند که افطاری امشب را با آنان باشند و در خوشیهایشان شریک شوند.
پدر شیر به خبرنامه میگوید که سالها انتظار داشته تا شاهد چنین روزی باشد و امروز خیلی خوشحال است. او اضافه میکند که “امشب برای استقبال پسر و دخترم (عروسش) افطار ویژه داریم و بعد از عید ورود دردانههایم را جشن میگیریم.”
شیرین میگوید که خانوادهاش (خانواده شیر) فوق العاده است و به زندگیاش افتخار میکند. او می گوید که خوشحال است که خانوادهی خوب و مهربان یافته است.
شروع عاشقی
در 29 ماه می امسال، صبح اول وقتم با داستان دلدادگی شیر و شیرین آغاز شد. می گویند زمانی که عشق جوانه زند، فاصلهها را نمیشناسد و مرز ها را درهم میشکند و از میان وحشتکدهها، قامتش را رسا میکند.
برخلاف باورهای موجود در باره افغانستان، در سالهای اخیر عشق جوانان افغان پای دختران غیر افغان زیادی را به این کشور کشانده و آنان به امید شروع یک زندگی بهتر در افغانستان، وطن شان را ترک کرده اند تا در افغانستان بتواند در کنار همسران شان برای بهبود وضع زندگی هم نوعان خود نقش های موثری را بازی کنند. اینک شیرین آلمان که زادگاه و کشورش است را ترک کرده تا در افغانستان با سید شیر محمد تاجدار زندگی کند و برای زنان افغان نیز خدمت نماید.
زندگی برای افغانستان
اسمش سید شیر محمد تاجدار است. او متولد 1370 خورشیدی در سرک پنج قلعه فتح الله کابل در یک خانواده باسواد و متدین می باشد. یک سال پس از به دنیا آمدنش به خاطر جنگ های خونی کابل، مجبور به مهاجرت می شود و خانواده اش در ایران ساکن می شوند.
شیر میگوید بعد از آرام شدن افغانستان، همه خانواده تصمیم گرفتند که دوباره برگردند. شیر و خانوادهاش در سال 1381 خورشیدی پس از ده سال مهاجرت به افغانستان برمیگردند و در کابل ساکن میشوند.
شیر فرزند سوم خانواده است. او میگوید پس از برگشت و فراغت از لیسه نادریه توانسته مقطع لیسانس را از رشته تربیت بدنی دانشگاه تعلیم و تربیه شهید برهانیالدین بدست آورد و به عنوان آموزگار تربیت بدنی نیز کارکرده است. او همچنان به عنوان یکی از بنیان گذاران سپکتاکرا در افغانستان بوده و به عنوان معاون فنی این فدراسیون فعالیت داشته و نیز مدیر یک شرکت خصوصی است.
در دنیای مجازی
با آن تصور میشود که بیشتر جوانان افغان به دنبال مهاجرت به خارج از این کشور میباشند، اما داستان شیر محمد تاجدار متفاوت است. او دو سال پس از آشنایی و دوستی با پدر شیرین که در یک شرکت تجاری آلمانی کار میکردند، با خانواده او آشنا میشود. در این زمان است که شیرین و شیر نیز با هم آشنا می گردند. با گذشت مدتی، با شیرین و دنیای شیرین در دنیایی مجازی آشنا میشود و رفته رفته این دو زوج جوان بهم علاقهمند میشوند. از یک سال به این سو، این رابطه به جایی می رسد که صحبتها به آغاز زندگی مشترک می انجامد.
شیر تاجدار میگوید که “هرچند علاقهمندی دو طرفه بود، ولی تصمیم مسافرت برای همیشه از کشور و دوری از خانواده برایم ناممکن می نمود. این محدودیت را با خانم شیرین در جریان گذاشتم و او بود که باید تصمیم میگرفت و سرانجام تصمیم شیرین زندگی با من بود و این خواست او با مخالفت خانوادهاش به همراه شد. ولی عشق، اسرار و پافشاری شیرین سبب شد که خانواده اش راضی شود و او راهی افغانستان گردد.”
شیرین هر چند فارسی نمی داند، اما به انگلیسی تسلط کامل دارد. او زندگی ساده با امکانات اندک در افغانستان را در کنار تاجدار بالاتر از هر چیزی دیگری میداند. شیرین اضافه میکند که “زندگیام را به سادگی، بیآلایشی و با عشق شروع کردهام و با هم این زندگی را به بهترین شکل ممکن خواهیم ساخت.”
اگر آن ترک شیرازی….
این شعر در متن ما برعکس است، پسری افغانی از دختری ترک – جرمن دل برده است.
شیرین دختر ترکیالاصل است که در 1378 در جرمنی به دنیا آمده و در همانجا زندگی می کند.
او سال گذشته مکتبش را در جرمنی به پایان میرساند و قرار است که تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات در کابل ادامه دهد.
شیر به خبرنامه میگوید که شیرین به چهار زبان انگلیسی، لاتین، جرمنی و ترکی آشنایی کامل دارد و با آمدنش در کابل دوست دارد تا این مهارتهایش را به زنان و کودکان افغان آموزش دهد.
شیرین میگوید که ارزش گذاری تاجدار به دین و خانوادهاش سبب شده که او با گذشت زمان، بیشتر از پیش عاشقش شود.
او میگوید که تاجدار را فردی مسوولیت پذیر در مقابل خانواده و اجتماعش یافته و همین امر سبب شده که او یک دل نه صد دل عاشق تاجدار شود و با این علاقه به تمام آسایش، راحتی و امکاناتی که ممکن با زندگی در اروپا برایش فراهم میشد، پشت پا بزند.
تفاوت فرهنگی
خانواده تاجدار در کنار اقتصاد متوسط و پایبندی به عقاید مذهبی شان نتوانسته مشکلی فراراه شیرین و دلدادگی او به شیرمحمد ایجاد کند. خانواده شیرین نیز در نهایت تن به این تصمیم داده و او را تا هندوستان همراهی می کنند تا دستش را به دست شیرمحمد بگذارند.
با این حال تاجدار از افغانستان به استقبال شیرین میرود و فرودگاه دهلی در کنار آن که ورودش را گرامی می دارد از او خواستگاری میکند و شیرین هم میپذیرد.
تاجدار می گوید که “هرچند که آشنایی و توافق مان در دنیایی مجازی از خیلی وقت پیش شکل گرفته بود، ولی خواستم یکبار دیگر تجدید پیمان کنم و از او در حضور همه خواستگاری کنم.”
سید شیر محمد تاجدار و خانم شیرین در 29 ماه می پیوند شان را در هند رسمی کردند. زمانی که با تاجدار صحبت میکردم آن دو در مراسم نکاح شان بودند و باهمی خود را گرامی میداشتند.
از صدا و نگاه این دو عاشق می توان شور عشق و شوق و نشاط را حس کرد. سید شیر محمد تاجدار میگوید با آن که تفاوت فرهنگی میان خانوادهها وجود داشت، اما سرانجام خانوادههای شان به خواست آنان احترام گذاشته و در شادی زندگی شان سهیم شدند. این رفتار خانوادههای آنان زندگی این زوج را دگرگون ساخته است.
تاجدار اضافه میکند که خانوادهاش او را تشویق کرده که به استقبال عشقش به هندوستان برود و این رویکرد خانوادهاش به او نیروی بیشتری داده است. شیر میگوید که “با عشق تمام محالها ممکن میشود.”
سرور سروش همکار این گزارش بوده است.