شاید شما هم یکی ازاین گفته ها را شنیده باشید که میگویند “ما خوبیاش را میخواهیم، ما تجربه داریم، آنان هنوز خون شان رقیق است، خون گرم است، بچه است و…”. این ها همه در مورد تصامیم بزرگی است که یک جوان می خواهد برای زندگی اش بگیرد، اما با چالش نرم های اجتماعی و فضای خانواده روبرو می شود.
انتخاب برای فرزندان و تصمیم در باره زندگی آن های که بالغ شده اند، یکی از سنت های رایج در افغانستان است. با آن که در برخی از خانواده ها این وضعیت تغییر یافته اما، در میان اکثریت شهروندان افغان، در بسیاری موارد تا کنون به تصامیم فرزندان اهمیت داده نمی شود و بسیاری از تصامیم را به جای فرزندان شان میگیرند؛ تصمیمهای بزرگ مثل ازدواج و انتخاب رشتهی تحصیلی و حتا انتخاب دوست و نوع پوشش دختران و پسران.
آموزش عالی
آموزش عالی یکی از دغدغه های کلان یک جوان است. نوع نگاه و تعلق خاطر به رشته آموزشی بستگی به زوق و سلیقه هر فرد متفاوت است. اما در بسیاری از موارد دیده شده که جوان از سوی خانواده اش مجبور شده تا در رشته خلاف ذوق و علاقه اش مشغول شود. این رویکرد اجبار در ابتدا برای فرزندان این احساس را میدهد که هرگز درست تصمیم گرفته نتواند، افسرده شود، رشد نکند و در نهایت عقده ای بار آید.
مریم دختری دانشجوی است که در چنین وضعیت در خانواده خود قرار گرفته است. او که به خواست خانوادهاش تا حالا زندگی کرده به خبرنامه گفت زمانی که امتحان کانکور داشت به خواست خانوادهاش رشتهی طب را انتخاب کرده و در همان رشته موفق شده است. او که دانشجوی سال سوم طب است، میگوید که به این رشته اصلن علاقه ندارد و در مدت سه سال در هر امتحان رد یا ” ناکام” شده است.
او که اکنون در دانشکده خبرنگاری در یکی از دانشگاه های خصوصی درس میخواند، از هدر رفتن سه سال زندگی اش ناراحت است و می گوید که در رشته با انتخاب خودش اکنون موفق تر عمل می کند.
او میگوید که خانوادهاش همواره این را یاد آور میشدند که ما” با مشکلات زیاد نتوانستیم درس بخوانیم. تو باید آرزوی ما را برآورده کرده، نام ما را بلند کنی و اگر داکتری نخوانی با تو خوب نخواهیم بود و این که پس از درس خود باید با فلانی ازدواج کنی.”
مریم تاکید کرد که “سرزنش های خانواده، بیعلاقگی به درس و ناکام شدن و بدرفتاریهای استادان وضعیتم را خیلی بحرانی کرده بود و تا سرحد مرگ رسیده بودم و در نهایت خانوادهام راضی شد که در آن رشته درس نخوانم.”
انتخاب همسر
پس از آموزش های عالی، تصامیم دیگری نیز وجود دارد که به سرنوشت و زندگی یک فرد به شدت تاثیر گذار می باشد اما در بسیاری موارد خلاف سلیقه و میل شخص تصمیم گرفته می شود. ازدواج یکی از این موضوعات مهم است که در باره آن اکثرا خانواده ها تصمیم می گیرند. این موضوع تنها به تصمیم در باره سرنوشت دختران خلاصه نمی شود بل که پسران نیز قربانی چنین رویکردهای می باشند.
محب الله نبیزاده جوانی که به تازگی به خواست خانواده اش نامزد شده و از این انتخاب نیز راضی نیست، میگویدکه خانوادهاش در ابتدا میگفتند “فلانی دختر با حجابی، خاندانی، ثروتمند و … است پس باید با او ازدواج کنی.”
او میگوید زمانی که با این تصمیم خانواده خود مخالفت کرده پدرش به شدت برآشفته شده و در نهایت به اجبار تاکید کرد که “زبانم رفته و وضع صحی مادرات خیلی خراب شده و تو مسول هستی.” او با درک وضعیت سختی که در آن قرار گرفته در نهایت مجبور به قبول تصمیم خانواده خود شده.
در همین حال عباس جوانی دیگری که در رشته کمپیوتر ساینس درس خوانده، میگوید که “با وجود مخالفت خانوادهام با دختری که علاقه داشتم، عروسی کردم. در آن زمان فکر میکردم، مشکلات با عروسی ما حل میشود؛ اما بعد از عروسی هر روز جنگ و دعوا … اوقات ما را تلخ کرده است.”
خون رقیق
با توجه به این که ذهنیت عمومی در باره جوانان همواره روی ناپختگی و احساساتی بودن آن ها تاکید دارد، این موضوع در کوتاه مدت امری است که غیرقابل تغییر پنداشته می شود. حاجی عباس پیرمردی که بزرگ یکی از خانواده ها در غرب کابل است در باره چرایی حق انتخاب خانواده ها می گوید که بسیاری از جوانان به پختگی نرسیده، درست و غلط زندگی را نمیفهمند و از روی احساسات تصمیم میگیرند.
او اضافه میکند که “مثلن پسر همسایه ما با دختر فلانی با بسیار مشکلات عروسی کرد و اما چندی نگذشت که همان دختر سرناسازگاری را گرفت و فرار کرد…”
خانم این مرد اضافه میکند که ازدواج های که به انتخاب فرزندان صورت می گیرد، پایدار نیست.
او می گوید که “دختری که پسر میپسندد، به خانواده تن نمیدهد و توقعات بسیار دارد و پسرمان را از ما جدا خواهد کرد و اما اگر من دختری انتخاب کنم دختر مجبور است که با ما زندگی کند و نمیتواند حتا بهخاطر خانوادهی خودش با ما بدی کند.”
هماهنگی فرزند و خانواده
یکی از استادان روانشناس میگوید، که خانواده ها به دو دلیل عدم اعتماد و ارزش گرایی به تصمیم فرزندان شان در امور مهم اهمیت نمیدهند.
زلمی وفایار یکی از استادان دانشگاه در زمینه آموزش های عالی فرزندان می گوید که هر خانواده نیاز دارد تا به انتخاب رشته آموزشی فرزندان خود احترام بگذارد. چرا که به گفته او آنان بهتر می دانند که استعداد شان چه رشته ای را بر می تابد.
اما در مورد ازدواج این استاد دانشگاه متعقد است که علاوه بر حق انتخاب فرزند، داوری و تصامیم خانواده نیز اهمیت زیادی دارد چرا که شناخت اجتماعی موضوع مشکلی است که یک جوان به تنهایی نمی تواند از عهده آن برآید.
با توجه به آنچه گفته آمد، به نظر می رسد که حق انتخاب فرزندان در هر بخشی زندگی یکی از مهمترین اموراتی است که می تواند روابط درون خانوادگی را مستحکم نگه دارد. به این جهت، علاوه بر نقش مشورتی خانواده، نیاز است تا به تصامیم فرزندان نیز توجه گردد.