ترکان جغتایی یا همان «اوزبیک»های افغانستان و آسیای میانه خدمات شایان توجهی به فرهنگ و تمدن اسلامی ارائه کردهاند. از بدو ورود اسلام به خراسان و آسیای میانه در قرن اول و پذیرایی گرم این مردمان از اسلام و مسلمانان، بذر اسلام در این سرزمینها رویید و این مردمان از جمله بزرگترین حامیان اسلام و پرورشدهندگان دانشمندان و حاکمان اسلامی گردیدند.
قرن سوم هجری مصادف است با ظهور و بروز خاندانهای مهم ترک در مرکز خلافت. «بغدادِ هزار و یک شب» محل جَوَلان ارادههای پولادین مردان ترک است. از این به بعد، قدرت نظامی خلافت در دستان ترکان است. ترکانی که همه از آسیای صغیر هستند. اگر خاندان «برمکِ بلخی» و «بوسهلِ سرخسی» و «آل طاهرِ هراتی» بغداد را ساختند و افسانهی «هزار و یک و شب» را خلق کردند، این ترکان بودند که بعد از این خاندانهای «پارس و خراسانی» حفاظت و پاسداری از مرکز خلافت را بر عهده گرفتند. هم «پاسبانِ بغدادِ خلیفه» بودند و هم «فرماندهی سپاه خلیفه». گرچه «اولین خودمختاری از خلیفهِی بغداد» به نام «خاندان طاهر هراتی» در تاریخ فرهنگ و سیاست مسلمانان، ثبت گردیده و گره خورده است و به دنبال آن، «خاندان سامانی» و «آل صفار» دومین و سومین سلسلهی خودمختار را در شرق اسلامی به وجود آوردند؛ اما این ترکان بودند که این سلسله را ادامه دادند و یکی پس از دیگری به حکومت در شرق اسلامی و حتی غربِ اسلامی پرداختند.
در عرصهی سیاست و حکومت، خاندانهای «غزنویان» و «سلجوقیان» و «خوارزمشاهیان» بزرگترین حکومتهای خود مختار را در شرق اسلامی به وجود آوردند. خدمات خاندانهای «غزنوی» و «سلجوقی» به اسلام و مسلمانان به حدی است که تاریخ قدرت انکار آن را ندارد. غزنویان مهمترین اشاعهدهندهی مذهب حنفی و سلجوقیان، مهمترین اشاعهدهندهی مذهب شافعی هستند.
در دوران غزنویان، بزرگترین شاهکار ادبیات پارسی به جهان عرضه شد. «شاهنامه» در غزنین نگاشته شد و فردوسیِ بزرگ، ملازم «دربار غزنوی» بود. غزنویان، با حمایت از فردوسی، نه تنها «پارس و پارسیگویی» را زنده کرد، که یکی از درخشانترین و تحسینبرانگیزترین شاهکارهای حماسی را به ادبیات جهان عرضه کرد. در ساحت دین، مذهب حنفی را به اوج اقتدار رساند و با حمایت از «احناف» توانست خدمات شایان توجهی در اشاعهی بیشتر این مذهب ارائه نماید.
در زیر سایهی حکومت «سلجوقیان»، بزرگترین دانشمندان اسلامی پا به عرصهی علوم اسلامی نهادند. خراسانیان در قامت «امامالحرمَین جوینی»، «ابوحامد غزالی»، «کیا الهراسی»، «خواجه نظام الملک توسی» و در این کَنَفِ حمایت این سلسله، سربلند کردند و بزرگترین خدمات را به اسلام و مسلمانان ارائه دادند. کتاب گرانسنگ «احیاء علوم دین» غزالی در همین دوران به بشریت عرضه شد. «مدارس نظامیه» که بزرگترین مدارس تاثیرگذار جهان اسلام است، در همین زمان به جهان علم و اسلام عرضه شد. یکی از بهترین نوع «سیاستنامه» نگاریها در همین دوره به مسلمانان عرضه شد.
بعد از این سلسلهها و در دوران تیموریان، یکی از بزرگترین و پر افتخارترین شخصیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی مردمان ترکتبار، چهره نمایان ساخت. او کسی نبود جز «امیرعلیشیر نوایی». علیشیر نوایی به سال 844 هجری در هرات زاده شد. این زمان، اوج اقتدار دودمان تیموریان بود. «شاهرخ میرزا» و «گوهرشاد بیگم»، در حال کلید زدن عصر طلایی هرات بودند. «مسجد جامع هرات» یک بار دیگر از بین خرابهها سر بلند کرد و شخصیت یک اثر ماندگار اسلامی به خود گرفت و یکی از پنج مسجد نامدار جهان اسلام شد. علی شیر نوایی، زادهی همین عصر طلاییست. او با سلطان حسین بایقرا، همدرس و هممدرسه بود. علیشیر هم در جمع سلطان حسین اضافه شد. سلطان حسین، اهل فرهنگ بود و هرات را جایگاه امن علما و شعرا و فرهنگدوستان کرده بود. سلطانِ فرهنگدوست و عالمپرور تیموری، منصب «مُهرداری» خود را به او داد. زمان اندکی طول نکشید که علیشیر، پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد. علم را با عمل در هم آمیخت و میراثی ماندگار از خود برجای نهاد.
یکی از مهمترین کارهای امیر علیشیر نوایی، احیای زبان ترکی «جغتایی» است. مردمان ترکتبار شرق اسلامی و سرزمین خراسان بزرگ که اکنون در تاجیکستان و ازبکستان و افغانستان و ترکمنستان و … به سر میبرند، متعلق به همین زبان هستند. علیشیر نوایی با سرودن شعر به زبان ترکی جغتایی، غنایی خاص و زائدالوصف به این زبان نیوشاند. تا این زمان، «ترکی جغتایی» یا همان «زبان اوزبیکی» چندان مورد اقبال ادیبان و سخنسرایان نبود. حتی علمای ترکتبار هم تلاش میکردند که آثار علمی و ادبی خود را به زبان عربی و یا فارسی به رشتهی تحریر در آورند. کارهای علمی و ادبی شگرف علیشیر نوایی در زبان ترکی جغتایی، باعث زنده شدن زبان اوزبیکی گردید. این زبان که رو به انقراض نهاده بود، با دست توانا و قریحهی نکتهسنج و فریبای علیشیر نوایی از کُنج عزلت، پای بیرون نهاد و به آفتاب و مهتاب، سلامی دوباره کرد. قد راست کرد و دارای جایگاهی مناسب شأن خود در میان زبانهای مردمان شرق اسلامی گردید.
علیشیر نوایی، به مانند «نظامی گنجوی» به سرودن «خمسهی نوایی» پرداخت. در این «خمسه» هم «لیلی» بود و هم «مجنون». هم «فرهاد» بود و هم «شیرین». او به سرودن شعر اکتفا نکرد. احادیث رسول خدا را نیز به ترکی ترجمه کرد. حتی لغتنامهای تدوین کرد و در آن، معادلهای فارسی را آورد.
حیات پُر ثمر علیشیر نوایی مملو از مردمداری و مداراست. او خود را به تباری خاص، پیوند نداد. بلکه خود را مسلمانی از سرزمینهای شرق اسلامی میدانست. مجلس او، مجلس علما و ادبا و فضلا بود. در نزد او، آنچه مهم بود، فضیلت بود و اخلاق و علم و ادب. هیچ وقت خود را با تعصب قومی و مذهبی نیاراست. همهی مسلمانان را «گلهای باغ پُر ثمر اسلام» میدانست. در نظر او، مذاهب مختلف اسلامی، شاخههای درخت تنومند اسلام بود. به همین سبب در مجلس او، هم عرب بود و هم عجم. هم شیعه بود و سنی. هم شافعی بود و هم حنفی. هم مالکی بود و هم حنبلی. این تصویر لذتناک و شعفانگیز را فقط دستان هنرمند و هنرپرور و عالمدوست و عالمپرور علیشیر نوایی میتوانست به تصویر بکشد.